شعر و ادبیات روستای سوهان طالقان


روستای سوهان طالقان

طالقانی سرود - تالیف محمد علی صالحی
روستای سوهان طالقان، از قدیم الایام، به علت داشتن مکتب خانه و تربیت اشخاص باسواد قرآنی و تاثیر محیط کوهستانی آن، در ایجاد و پرورش ذوق و قریحه ساکنان محلی، دارای سوابق مناسبی، در شعر و ادبیات زبان پارسی بوده است

به نحوی که علاوه بر رواج زیاد اشعار در سبک های متعدد، نظیر مرثیه، مداحی، تعزیه، غزل، دوبیتی به خصوص عزیز و نگار و غیره، توسط برخی سوهانی ها، اشعار مختلفی به زبان فارسی و برخی با لهجه شیرین محلی، اقدام شده و مواردی نیز به زیور چاپ، آراسته شده است
عزیر و نگار
جهت آشنائی بیشتر با ادبیات و نمونه اشعار دوران های قدیمی و البته دوره معاصر روستای سوهان، در نظر است در این صفحه، نسبت به معرفی کلی آثار ادبی، مجموعه اشعار و نمونه سروده های هم ولایتی ها، و ابیاتی که در متن آنها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به روستای سوهان، مناطق جغرافیایی یا موضوعات مرتبط با آن، اشاره شده باشد، بتدریج اقدام و ارائه شود

درخواست می گردد، هر گونه پیشنهاد یا اشعار مربوطه را جهت درج در سابقه، به آدرس پست الکترونیکی زیر، ارسال یا اعلام نمایند

با تشکر - حسین زینعلی


دل گچی خودمانی- تالیف تیمور توکلی




مرحوم محمد زینعلی

مرحوم خدایار نظری

مرحوم پرویز غفوری

شهرام الهوئی

تیمور توکلی

محمد علی صالحی

مجید غفوری

تیمور توکلی

حسین زینعلی

مهدی توکلی




نمونه شعر، مرحوم پرویز غفوری، پدر شهیدان حمید و رمضان علی


شهیدان حمید غفوری - رمضان علی غفوری

بخش هائی از یک قطعه مثنوی، سروده مرحوم غفوری

این آستان کیست که چون گل معطر است؟
این خوابگاه کیست که چون مهر انور است؟

این پرچمان سرکشیده به کیوان از آن کیست؟
کیوان چرخ پیش وی از ذره کمتر است؟

این پرچمان سرخ که خون میچکد از او
در پای چکه هایش چرا لاله پرپر است؟

این خوابگاه نیست گلستان مصطفی است
گل های باغ او همه چون لاله احمر است

هر بوته گلی که به گلزار کشت گشت
بر باغبان وظیفه او آب دادن است

به به چه آبیاری از این باغ میشود
آبش از اشک چشم پدر یا که مادر است
....

در کربلا حسین چه گلستان بنا نمود
از عطر بوی او دو جهانش معطر است

یک گل کسی ندیده چندین هزار خار
جز یک گل محمدی لیلایش مادر است

گر شعر من قبول شهیدان شود یقین
دارم من افتخار مرا بس به محشر است

غ است ف و ری مرا لقب
در لاله زار احمدی دو لاله از من است

باشد ز تو غفوری دو تا شکفته گل
روزی شکفته گردد آن روز محشر است

ای دو ستان گلشن باغ محمدی
صبر من و اجر شما نزد داور است


مرحوم پرویز غفوری




مرا عشقي است اندر دل، که آن عشق خداوندي است
مرا کاري است اندر دست، که آن کار کشاورزي است

خدا مي داند از عشقم، کسي آنرا نمي داند
مگر داند درختي که، پر از بار سرافرازي است

غفوري مرد عاشق باش، که معشوق قدر مي داند
به پيش عطر گل، بلبل نواي عشق مي خواند

تو را دو دسته گل در باغ هست، که يار مي داند
برو در باغ گل بنشين، که اين لطف خداوندي است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نمونه شعر، مرحوم خدایار نظری، پدر شهید خلیل نظری



دست نوشته های مرحوم خدایار نظری
پدر شهید خلیل (هوشنگ) نظری
گردش چرخ جهان، در دایره عشق است
در دایره عشق، علی را ستودن عشق است

دلی که عشق علی در او نیست، دل نیست
دیدن جمال منجی عالم و مولایم علی را، عشق است

سخن، عاشق شدن به علی، راه و رسمی دارد
در آن ره بی پایان، دیدن جمال عزیزان را عشق است



سخن، تخلص مرحوم خدایار نظری، شامل حرف اول کلمات: سوهان، خدایار و نظری، بوده است


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نمونه اشعار قدیمی، محمد زینعلی، علمدار

بنال بلبل، كه اي جامانده بلبل
وصالي سخت داره غنچه گل

اگر بلبل بداند ارزش گل
شب و روز بر نخيزد از سر گل

***********************************
قلم بتراشم از چهار استخوانم
مركب گيرم از خون رگانم

بگيرم كاغذي از پرده دل
نويسم نامه اي بر شاه عادل

***********************************
غمي دارم سر از مويم زياده
فلك مقراض زده پيشم نهاده

گمان كردم ز دست غم گريختم
اما غم چابك سواره و من پياده

مرحوم محمد زینعلی، علمدار


محمد علی صالحی


طالقانی سرود ص 54
محمد علی صالحی

عزیز طالقان جانم تی قربان
نگاری پی نُشو کوهان به کوهان

نگارجانت بَنیشتی دار سایه
می کشه گل و بوته او به سوهان

*********************

نظر کردم همی من سوی کوهان
بدیدم منظری زیبا نمایان

شدم جویا دمادم من ز نامش
ندا آمد که ملک پاک سوهان
خوشا سوهان وآب خوشگوارش
همان البرزکوه با وقارش

درخت بید لرزان سایه افکن
نشسته حوریان اندرکنارش

نوای بلبلان بامرغ شب خوان
بگوش دل رسد ازآن چنارش

الهوچال چاله و آلاله بسیار
فرح افزا بود بوی بهارش

فرخ نو بنگر و هفت چشمه آبش
نمی یابی تو مثلی در جوارش

چشمه حیدر بنوش آبی گوارا
بسان کوثر است آن آبشارش

مسلمانان رسیدم دانخانی
یادم آمد عزیز با آن نگارش

نگارچشمه نشین در مالیخانی
سنگ سامان نهاد از بهر یارش

چله مارخانه و بلغور سوویش
بود در خاطرات میادگارش

عزیزا کت بزن برعمر رفته
دمی خوش باش با شیر و شکارش

هوای آب خوش بانغمه حور
جوانان وطن در انتظارش

ز صنعا صالحی گوید به آوا
نموده میل سوهان بیقرارش

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تیمور توکلی

دل گپی های خودمانی، تیمور توکلی، ص 36

سوار طياره مي بي
به شرق و غرب سفر كني

هر چا مي شي، بوشو ولي
طالقاني خاك يادت نوشو

*************************
انگليسي تافل داري
فول او بي فرانسه رِ

خوبه زبان امروزه
ولي طالقاني گپ يادت نوشو

*************************
دل گپی های خودمانی، تیمور توکلی، ص 9

یادِتَ بی بی جانی دار یادت
یادت غروب و اِوبار یادت

گِل بیاردن گِلِ چال دِ
که کنیم خانه رِ گل کار یادت

دل گپی خودمانی - اشعار محلی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شهرام الهوئی


ماندگار، شهرام الهوئی

اي كل سنگ چه روزگاري داشتيم
اوباري سر بر و بيائي داشتيم

هر وچه اي يك سطل آب به دستش
تا دهميان چه شور و حالي داشتيم
کامکانی ور ور چه روزهایی داشتیم
مرواری گهره چه صفایی داشتیم

تو الهو و کماه و گرز و پونه
از صاف گهره خاطراتی داشتیم

میون دره های سبز و زیبا
تو خشکچال برو و بیایی داشتیم

النگری با گلهای رنگ وارنگ
تو الهو چال حال و هوایی داشتیم

مرسندگوش با چشمه قشنگش
دو برار دوش عهد و وفائی داشتیم

تو چادر و به زیر نور فانوس
بگو و بخند شب نشینیهائی داشتیم

دنبال مال تو گهره شبانه
نور خدا، راز و نیازی داشتیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تیمور توکلی

خیلی جاهان تفریحی بَ، کم یا زیادُش بَشی ام
بُماندی ام یک دو سه روز ، روز و شُوْوُشَ بیدی ام
بد نَبه اما بیدی ام ، هیچ کُجه سوهان نمی بو


چُشمه پُر او بیدی ام ، مهتابی و شُو بیدی ام
میش و بز و گُو بیدی ام ، شیروانی نو بیدی ام
بد نَبه اما بیدی ام ، هیچ کُجه سوهان نیمی بو


شُوبَ که شوکُرک یه نفس، نُماز صبحی بَ بُخواند
چُنان می نالی و میخواند ، یک نفس از صدا نُماند
بد نَبه اما بیدی ام ، هیچ کجه سوهان نیمی بو


مرام هم زبان بی دیم ، لوتی و مهربان بی دیم
خام بی دیم ، جوان بی دیم ، پخته و نکته دان بی دیم
بد نَبه اما بیدی ام ، هیچ کُجه سوهان نمی بو


تیمور توکلی

اینجه طالقانه - اشعار محلی تیمور توکلی، ص

اُن شهر و دیاری که سرای عالمانَ، اینجَه طالقانَ
گنجینه ء مردانِ خدا و عشاقانَ، اینجَه طالقانَ

هشتاد و دو و اَندی ده و دهکده دَارَه، با مردمی مومن
منزلگه و ماوا و پناهِ عارفانَ ، اینجَه طالقانَ

هم جلالِ آل احمد و هم دکتر حشمت، غلامحسین درویش
هم آیتِ طالقانی بوذر زمانَ، اینجَه طالقانَ

عبدالمجید طالقانی، تخلص به خموشِ، استاد شکسته نستعلیق
استاد امیر خانی هم از این دومانَ، اینجَه طالقانَ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مجید غفوری


سوهان نگین طالقان
بنام خداوند بخشنده ومهربان
که او آفریننده هستی و این جهان

حکیم او به خلق همه هست و نیست
که زیبا ترین باشد ایران هم اندر جهان

خدایا ترا شکر و حمد وسپاس
که کردی در ایران گل سر سبد طالقان

وهفتاد و دو گوهر اندر برش
که سوهان نگین است بر انگشتر طالقان

سوهان ای وطن خاکت قشنگه
تیی صحرا تیی دشت رنگارنگه


زکله چال و بوردشت و میانراه
می شه بشین به سوهان از جور راه


از انجه خوب نیه کن بن دشته
تو مینی جوبن ٬ ان دیم مرگ دشته


چتو وصفش کنم هفت چشمه مانه
بشو بین تا که خاطرت بمانه


جیرو اوپی تا ده میان بینی
قدیم خانه حسین دیجان بینی


وگرد اندیم بشو تا عسلی سر
کلات سفت بدار تو کلتی سر


اخه انجه چنار دار تو مینی
خجیر ٬ سوهانی دلدار تو مینی


منطقه دو براری دوش، کل سنگ
استوار و سرو قامت بر قراری کَلِسنگ
پر غرور استاده، همتایی نداری کَلِسنگ

بر فراز قله زیبای تو دوبرری دوش
در کنارت سبز پوشیده به تن مرسنگدوش

در کنار دیگرت ناوی عظیم با رخت نو
برف پوش راست قامت کل نو

با صبوری رژده مغرور و زیبا کن نظر
رد پای اژدهایی بر تنش کرده گذر

زیر پایش دشت اکمل در جمال
نام آن هموار زیبا ، خشکچال

کَلِسنگ آن گردنه ی گو پیشانی دست توست
آنچه بر کوه کشارسنگ است بر سر دست توست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مهدی توکلی

غافل مشو ای دوست از بهار سوهان
از عطر نسیم گل عذار سوهان

بنشین به میان آن بن دشت
آنجا که بود چون نگین سوهان

برکش نفس از عمق وجودت
برکن غم از این چهره خندان

چو هر فصلی نباشد فصل نوروز
سفر کن گر توانی تو به سوهان

سرمستی بلبلان خوش خوان
جاری بود از بهار سوهان

اندر دل ما علقه تو جای گرفت
باشی به ابد ، مأمن ما ای سوهان


سوهان طالقان
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حسین زینعلی


روستای سوهان

به سوهان دل آرام گیرد، چرا؟
غم زندگی فراموش گردد، چرا؟

که اینجا شَمیم فرح بخش یار
بَرَد عقل و هوشش زِ مجنون، چرا؟
در این ملک الهی، یار با ماست
نگو نیست اینجا، دور از ماست

به سوهان گرزنی زَ نگاب زِ رویت
همی بینی، یار اینجاست او با ماست

*************************
چو سوهان دید زِ شوق دیدن یار
برون افتاد زِ پرده ساحت یار

زمان وصل یاران چون سَرآید
که دیده خون ببارد از بَرِ یار

*************************
وصال یار سخت باشد این زمانه
کِرِشمِه کِی کُنَد، گیرد بهانه

به سوهان گر شَوَد، شیرین کامش
به عِشوه کَر کُنَد، گوش کرانه

*************************
چشم بیمار دوست، دَغدَغه حال ماست
زُلف پیچان او، حرمله کام ماست

چون به سوهان، یار کُنَد مشق عشق
شیون و فریادها، قَهقهِ ناب ماست

بُماندِه وَرفان دَرَه اُو گردَه
چروکِ وُلگان دَرَه نو گرده

سوهانی بهار چون خُجیر میبو
گر دِلانُمان به نورِ یار سو گرده

*************************
چون نزد خِرَدمندان، وَصفَت به میان آید
حیران و خروشانند، تا ساقی جان آید

گفتم به سوهان شید، گر طالب جانانید
گویند پریشانیم، گو طَیّبِ جان آید

*************************
بگوتُن می آیی آخر، چِشم بِراتُم
جاده پِی غروبی اُو سَر، چشم بِراتُم

بَشّه خوجیر عُمرُ، بَبیم فَرتوتِ قامت
به سوهان می آیی یا نه؟ چشم براتم

*************************
غم هِجرانُ جدائی ها، کِی به سَر آید
اَمان از بی وفائی ها، کِی به سَر آید

گمانم شُد نصیبِ من، حَسرت دیدار
به سوهان بی قراری ها، کِی به سَر آید

*************************
بلندِ نگارُم دینیَه کوه دِ نِیامَه
چشم انتظارُم بَشّیه رَه دِ نِیامَه

عزیزان مُن دَرُم غمِ دِ بمیرُم
سوهانی دُلُکُم کُجیه دَر دِ نِیامَه

کوهستان کلسنگ سوهان

کلِ سنگی تاژی قربان
طالقانِ خاکی قربان

شو که میشیم واشی بار
تکی ای آقایی قربان


روستای سوهان

چون بهاران می رسد، دلها به سوی طالقان
می کشد پَر تا زند، بوسه به روی طالقان
اندر آنجا هاتفی با شوق ندا سر می دهد
سو به سوهان یار جوئید، روی به کوی طالقان


*************************
گفتم بهاران روز کِی بادِ صبا آید
گفتا بهار را جوی تا گوهر جان آید

گفتم نَما راهی رو سوی وصال یار
گفتا به سوهان شید چون بادِ بهار آید

*************************
چو استوار و با شکوه است کَلّ سنگ
به طالقان گنج نهان است کل سنگ

چو از فرازش به سوهان نیک بنگری
به پایش بحرِ روان است کل سنگ

*************************
یاران سَرِ دستانُ چون لاله سَراَفرازند
غلطان به دَم نابُ چون باد به پروازند

سوهان زده بر دیده، رُویَتگرِ جانانند
خونخواهشان شُد رَبّ چون شاهدِ شیدایند

*************************
حسینا به دَرگه لُطفَت، آرزومَندانه آمده ایم
اَشک ریزان و زِ راه دور، مُشتاقانه آمده ایم

به سوهان چو نامَت نَغمِه جانسوزِ در عزا شُد
به امیدِ جود و کَرمَت آقا، عاشقانه آمده ایم

*************************
عزیزا گر گرفتارِ کام یاری مگو
وگر روز و شب در پِیِ نگاری مگو

چو عاشق گشتی و بیمار دوست
به سوهان، زِ سوزِ اشکِ جاری مگو

*************************
تاژ دارِه کوه، البرزی میان کَلِ سنگِه
دو بُراری دوش، به طالقان کَلِ سنگِه

کوه دِ بالا میشین، حواسُ جمع کُنین
خُجیرِ زمینه، سوهانی کوهآن کَلِ سنگِه

صفحه اصلي
تمامي عكس ها و متون اين سايت، مشمول قوانين و رعايت حقوق معنوي مي باشد. هر گونه استفاده مجدد، فقط با اعلام منبع و آدرس سايت، مجاز مي باشد
All rights is reserved