شهداي سوهان طالقانپاسدار شهيد حميد پور جبار
در 6 سالگي به مدرسه ابتدائي خوزستان واقع در خيابان دام پزشکي رفت. با تغيير منزل به محله رشديه خيابان آذربايجان خيابان تخته سه لايي قديم، شهيد پور جبار فعلي، وي دوره متوسطه را در دبيرستان اسدآبادي و رشته علوم انساني طي نمود و در سال 1356 با معدل خوب 18، موفق به اخذ ديپلم شد. حميد فردي با استعداد و بسيار خوش خط بود و به عکاسي علاقه زياد داشتعکس هاي مراسم تشييع پيکر شهيد- بهمن 1365 - تهرانشهيد فردي مهربان و بسيار خوش اخلاق بود. علاقه زيادي در کمک به اشخاص نيازمند و بي بضاعت داشت. در آغاز نوجواني، ضمن آشنائي با معارف اسلامي، اهل تهجد و دعاي نيمه شب بود. پدر شهيد نقل مي کند که در آن دوران، يک شب قبل از سحر، با صداي عجيبي، از خواب بيدار شده و چون حميد با برادرش در اتاق ديگري بودند با کنجکاوي که علت صدا چيست، متوجه شدم که بچه ها در اتاق خود مشغول دعا و ذکر العفو هستند و به حال ايشان غبطه خوردمحميد در دورا ن انقلاب به همراه ساير بچه هاي محل در مسجد صادقيه خيابان خوش، در پخش اعلاميه و تظاهرات، فعاليت زيادي داشت. آنها ماشين پژو خانواده را نيز در اين موارد استفاده مي کردند که با بي اعتنائي به تذکرات عوامل محلي، ماشين ايشان بسرقت مي رود. وي به مطالعات اسلامي علاقه زيادي داشت و مدتي در مدرسه عمليه مسجد لولاگر، مشغول آموزش مقدمات طلبگي، (جامع المقدمات و غيره) بوددر بهمن 1357 با ساير فاميل به مدت يکفته، خبري از حميد نبود. در زمان مراجعت با وضع نابساماني حتي شبها نيز به منزل نمي رود و با ماشين شخصي، مشغول کمک به مجروحان و حتي کفن و دفن شهداي انقلاب مي گردد. بعد از پيروزي انقلاب مدتي در مکتب الصادق خيابان صبا بالاتر از انقلاب، به کار عکاسي مشغول مي شود و در اين مدت، بعد از ظهرها در مغازه به پدر خويش کمک مي نمايددر سال 1359 به عضويت سپاه پاسدارا ن انقلاب اسلامي در مي آيد. وي بعد از طي دوره آموزش درپادگان امام حسين، در منطقه مقداد، ميدان جمهوري سپاه تهران خدمت مي نمايد و از هنر عکاسي خود به خوبي استفاده مي نمايد. وي در منطقه مريوان کردستان، مدتي با گروه هاي ضد انقلاب درگير مي شوند. با شروع جنگ تحميلي، حميد با عضويت در گردان هاي اوليه سپاه، به مناطق جنگي اعزام مي گردددر سال 1360 با خواهر يکي از همرزمان تبريزي خود، ازدواج مي نمايد که ثمره آن در زمان شهادت، يک پسر پنج ساله و يک دختر 18 ماهه است. شهيد حميد پور جبار، مدتها در لشگر محمد رسول الله در عمليات هاي مختلف حضور دارد. با بزرگتر شدن فرزندان شهيد، از ايشان خواسته مي شود که چون شما عيال وار و داراي خانواده هستيد، ديگر به جبهه و مناطق پر خطر، نرويد. ولي شهيد در پاسخ مي گويد که من تصميم گرفته ام که تا زماني که جنگ است در منطقه جنگي حضور داشته باشم. در عمليات کربلاي 5، و چند روز قبل از شهادت به دوستش مي گويد که فلاني، به من يقين شده که به زودي شهيد خواهم شدنحوه شهادت حميد، توسط دوستان نقل شده است که شب هنگام، به همراه نيروهاي اطلاعات و عمليات براي شناسائي در داخل يکي از کانال هاي منطقه، مشاهده ميشود يکي از رزمندگان زخمي، تقاضاي کمک مي کند. بين گروه اختلاف ميشود که چه کسي فرد زخمي را به عقب ببرد يا ادامه مسير داده شود. لکن حميد با قبول مسئوليت بردن فرد زحمي، وي را به دوش کشيده و به تنهائي به عقب برمي گرداند. صبح روز بعد و علي رغم خستگي زياد، دوباره با بچه هاي اطلاعات و عمليات، به قصد شناسائي مي روند. لکن نيروهاي عراقي ايشان را ديده و تيراندازي شروع مي شود. در هنگام درگيري با دشمن، ترکش خمپاره به دوربين حميد مي خورد. وي به سرعت دوربين ديگري را آماده کرده و در حال عکس برداري بوده که با اصابت ترکش گلوله خمپاره به داخل قلب، به شهادت مي رسد پس از شهادت، پسر کوچک شهيد، بي تابي نموده و مدتي تقاضاي مکرر ديدار با پدر را مي نمايد. از طرف خانواده به وي گفته ميشود که پدر شما مسافرت رفته است. فرزند شهيد قانع نشده و اين مسئله ادامه داشته تا اينکه وي
يک روز به مادرش مي گويد که بابا آمد و به من گفت که من پهلوي تو هستم و بعد از آن، فرزند شهيد ،آرام گشته و ديگر، بي تابي پدر نمي کند
نشسته در وسط عکس، آقاي حسن پور جبار پدر شهيد شهيد محمد زينعلي - شهيد حميد غفوري - شهید حمید پور جبارسنگ مزار شهید در بهشت زهرا پاسدار شهید حمید پور جبار
|
تمامي عكس ها و متون اين سايت، مشمول قوانين و رعايت حقوق معنوي مي باشد. هر گونه استفاده مجدد، فقط با اعلام منبع و آدرس سايت، مجاز مي باشد All rights is reserved |