کتابخانه مجازی سایت روستای سوهان طالقان

متن دو مقاله در باره حکومت آل کیا، سلسله کیائیه


نقش سادات کیایی در گسترش
فرهنگی مذهب تشیع در قرن هشتم تا دهم هجری

مشخصات مقاله
چکیده
مقدمه
آل کیا، تلاش های مذهبی به جهت اشاعه تشیع
تلاش های فرهنگی سادات کیایی
نتیجه
منابع

سادات کیا و تشیع امامیه

مشخصات مقاله
چکیده
متن مقاله
مذهب سادات کیایی
علل تغییر کیش آل کیا
منابع



تصویر مقاله اصلی، در سایت حوزه‏

سادات کیا و تشیع امامیه

مشخصات مقاله


منبع: مجله دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، پاییز 1384 - شماره 69

تالیف: طاهره عظیم زاده

کلید واژه ها:
گیلان، کیا، سادات کیا، سادات، تشیع امامیه، زیدیه، تغییر کیش، خان احمد اول، خان احمد دوم، صفویان، لاهیجان، زیدیه

چکیده

سادات کیا بین سده های هشتم تا دهم ﻫ ./ چهاردهم تا شانزدهم م. قسمت وسیعی ازگیلان، به ویژه گیلان بیه پیش با مرکزیت لاهیجان را در دست داشتند

«در گذشته سفید رود گیلان را به دو بخش بیه پس و بیه پیش تقسیم می کردند. بیه به زبان گیلکی به معنی رود آمده است.

مرکز ساحل راست یا شرقی (بیه پیش) لاهیجان و مرکز ساحل چپ یا غربی (بیه پس) شهر فومن و از زمان صفویه به بعد شهر رشت بوده است.(ر.ک.کشاورز،ص67و78).».

این خاندان ابتدا زیدی مذهب بودند و به هنگام قدرت یابی صفویه به تشیع اثنی عشری گرویدند. این مقاله، تاریخ و عقاید این خاندان و ارتباط آنها را با تشیع امامیه بررسی می کند


متن مقاله

سادات کیا از نسل امام علی بن الحسین زین العابدین (ع) بودند که نیاکان آنها چند بار، دست به مهاجرت زدند تا این که در گیلان ساکن شدند. عیسی کوفی فرزند حسین الاصغر پسر امام زین العابدین (ع) که در کوفه ساکن بود در پی خیزش عباسیان از ترس آنها از کوفه به ابهر «از شهرهای استان زنجان کنونی، و از نواحی کوهستانی می باشد که سادات به آن جا پناه می بردند» آمد (ابن عنبه ،ص 290).

فرزندان او چندی در ابهرزیستند تا این که ابوزید پسر ابومحمد حسن مشهور به عقیقی از ابهر به قریة فشتام کوهدم در گیلان رفت، سپس سید علی از نبیرگان او از فشتام به قریه ملاط گیلان کوچ کرد. (غفاری،ص 84).

«ابن طباطبا در کتاب مهاجران آل ابوطالب (ص254) آورده است: از افراد وارد به رویان از اولاد علی بن حسین اصغر، ابوالقاسم حسن بن احمد عقیقی فرزند عیسی بن علی بن حسین اصغر می باشد.»

« فشتام دهی است در شش کیلومتری جنوب رشت و جزو سنگر کوهدمات رشت می باشد.( ر.ک؛ رابینو، فرمانروایان گیلان،ص47).»

« ملاط، در چهار کیلومتری جنوب لنگرود است و زیارتگاهی با بنای قدیمی به نام دوازده تن دارد. این زیارتگاه امروز مورد احترام اهالی است و مقبره خانوادگی سادات امیر کیایی می باشد(همانجا).»

نخستین فرد این خاندان که برای به دست آوردن قدرت قیام کرد، سید امیر کیای ملاطی نوه سید علی بود «اجداد امیر کیای ملاطی تا امام زین العابدین (ع) عبارتند از امیر کیا پسر حسن کیا پسر سیدعلی پسر سیداحمد پسر سید علی غزنوی پسر محمد پسر ابوزید پسر ابومحمد حسین پسر عیسی کوفی پسر حسین اصغر پسر امام علی بن الحسین زین العابدین(شوشتری،2/37).»وی بر ضد حاکمان بیه پیش (لاهیجان) یعنی امرای ناصروند، سر به شورش برداشت اما موفق نشد و به کلاردشت رستمدار «در قسمت غربی طبرستان، رویان قرار دارد. نام رویان به تدریج از اواسط قرن 7ق/ 13م جای خود را به واژة جدید رستمدار داد.(زریاب، ص161).امروز دوباره کلمه رویان رایج شده است.» گریخت و حدود یک سال آنجا ماند تا درسال 763ق/ 1360 م درگذشت. (مرعشی،تاریخ گیلان،ص 15).

سید علی کیا (حکومت 769-791 ق/ 1367-1389 م ) پس از درگذشت پدر همراه با برادران به مازندران نزد سید قوام الدین مرعشی که او نیز از نسل امام زین العابدین (ع) بود رفت و در آمل ساکن شد. پس از چندی از حاکم تنکابن سید رکابزن کیای حسنی «سید رکابزن کیا (حکومت 723-769 ق/1323-1367 م)از سادات حسنی و از اخلاف سید کیا ابوالحسین المؤید بالله پیشوای زیدیان بود که حکومت تنکابن و گرجیان و سخت سر را به عهده داشت.(ر.ک. مهدوی سعیدی، ص 633).» خواست به تنکابن منتقل شود. علت این درخواست به نوشته مرعشی نزدیکی به رانکوه وطن پیشین ایشان بود.(مرعشی ، تاریخ طبرستان، ص 381).

البته گرایش مذهبی یعنی زیدی بودن نیز نقش داشته است . سید رکابزن پذیرفت و او و پیروانش را در منطقه گرمرود سخت سر «گرمرود سخت سر در رامسر کنونی است که در سال 763ق/ 1360 م مرکز حاکم تنکابن بود ( مرعشی، تاریخ گیلان، ص487 ). بیشتر ساکنان سخت سر سید اند. اسکان داد.
ر.ک. Rabino,Mazandaran and Astarabad,p 19.»

با آمدن سید علی کیا به منطقه سخت سر، بین او و خاندان ناصروند که در رانکوه «رانکوه شرقی ترین ناحیه گیلان در ساحل خزر است که از شمال به دریای خزر و از شرق به تنکابن و از جنوب به رودبار حسینعلی خانی و از مغرب به لاهیجان و دیلمان محدود می شود.(رابینو،ولایات دارالمرزایران گیلان،ص390).» ساکن و با پدر سید علی کیا جنگیده بودند، درگیری پیش آمد. چون سید رکابزن ، قدرت رویارویی با امرای ناصروند را نداشت با آنها صلح کرد، در نتیجه سید علی ناچار به بازگشت به مازندران گردید (مرعشی، گیلان، ص19-21).

در مازندران، سید علی با پشتیبانی قوام الدین مرعشی به تنکابن حمله کرد. جنگ میان سید علی وفرزند رکابزن درگرفت و سید علی پیروز شد و بر تنکابن مسلط گردید. به این ترتیب حکومت سادات کیا در سال 769 ق/ 1367م آغاز گردید.سیدعلی، تنکابن را به برادرش سید هادی کیا سپرد و به جنگ با همسایگان پرداخت. وی توانست مناطق لشت نشا، کوهدم، قلعه شمیران، طارم، دیلمستان و قزوین را تصرف کند. «برای اگاهی از چگونگی تصرف این شهرها، (ر.ک همان،صص 69-45).»

سید علی کیا سرانجام در جنگی که با امرای بخش غربی گیلان داشت «در این هنگام حکومت گیلان بیه پس با مرکز فومن در دست خاندان اسحاقی بود که از خاندان کهن ایرانی بودند و نسبت خود را به اشکانیان می رساندند.(رابینو،دارالمرز،ص466).» در سال 791ق/1388م به همراه برادر و دو پسر و بسیاری از سادات در رشت کشته شد.(مرعشی، گیلان، ص5-84) «شوشتری در مجالس المؤمنین (ج2،ص371) مرگ سید را به غلط سال 799 نوشته است.».

پس از سید علی کیا، برادرش سید هادی بر رانکوه و لاهیجان مسلط شد، ولی فرزندان سیدعلی کیا با او مخالفت کردند و جنگهای خانوادگی در خاندان کیا شروع شد. سید هادی ناچار به فرار گردید. پس از این بین فرزندان سید علی کیا نیز اختلاف رخ داد، تا این که پس از سالها کشمکش و کشتار، سرانجام سید رضی کیا (798-829 ق/ 1395-1425م) فرزند سید علی کیا، بر لاهیجان و سیدمحمد کیا، فرزند سید مهدی کیا بر رانکوه مسلط شدند.(همو، ص99).

سید رضی کیا پس از سی سال حکومت درگذشت و چهار سال بعد از او سید محمد به دست فرزندان خود از حکومت خلع و به الموت تبعید گردید تا در سال 837 ق/ 1434 درگذشت(شوشتری،2/377).از سال 833 تا 883 ق / 1429تا 1478م دوره فرمانروایی ناصرکیا و سلطان محمد است که ابتدا باجگزار تیموریان سپس ترکمانان بودند.

ناحیه طالقان نیز توسط جهانشاه میرزا قره قوینلو به ناصر کیا واگذار گردید. ناصر کیا در 851 ق/1447م و سلطان محمد جانشین او در سال 883 ق/1478 م درگذشتند و پسر سلطان محمد، میرزا علی که حدود بیست و دو سال در زمان زنده بودن پدر، عملاً فرمانروای لاهیجان بود، حاکم گردید (همو،همانجا؛ میرابوالقاسمی، ص 101).

میرزا علی کیا(حکومت 883-910 ق / 1478-1504م) از امرای مقتدر کیایی بود. «مرعشی دو کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران و کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان را برای میرزا علی کیا نوشت.»وی توانست قلعة طارم، قزوین، تهران، ری، ورامین و فیروزکوه را بگیرد و قلمرو خود را تا ساوه و سلطانیه گسترش دهد و بر بخشهایی از مازندران و مناطق غربی گیلان، حاکم شود. «برای اگاهی از چگونگی تصرف شهرها،(ر.ک. لاهیجی،صص166-12).» (غفاری، ص85).

در زمان او اسماعیل صفوی به گیلان پناه برد (سال 901ق1495 م) و ابتدا در غرب گیلان (عالم آرای عباسی،منشی،ص40؛سرور،41)، سپس در قلمرو میرزا علی ساکن شد(خواندمیر، 4/441). به نظر می رسد پناه گرفتن اسماعیل صفوی در گیلان به علل مختلفی بود، از جمله موقعیت جغرافیایی آن منطقه که بین جد صفویان، صفی الدین اردبیلی و شیخ زاهد گیلانی وجود داشت و وجود پیروان شیخ صفی الدین در گیلان و از همه مهمتر موقعیت میرزا علی که در آن زمان امیر قدرتمندی بود(منشی،1/3-42).

میرزا علی در سال 910ق/1504م به دست برادرش سلطان حسن به علت آن که می خواست برادر دیگرش هاشم را جانشین خود سازد دستگیر و به سمام «سمام از دهستانهای رودسر می باشد.(ر.ک. کشاورز،گیلان،ص88).» تبعید گردید.

سلطان حسن برای آن که نظر شاه اسماعیل را جلب کند فرزندش خان احمد را به اردوگاه سلطنتی او فرستاد(واله اصفهانی،ص156). در این هنگام جمعی از مردم گیلان با میزرا علی پنهانی اتفاق کردند و سلطان حسن را به قتل رساندند. از آن طرف امرای سلطان حسن نیز، میرزا علی را کشتند. احمد پسر سلطان حسن که در اردوی شاه اسماعیل بود به کمک شاه اسماعیل به رانکوه آمد و به نام خان احمد اول قدرت را در دست گرفت(همو،همانجا).

خان احمد (حکومت 911-940ق /1505-1533م) با شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی روابط دوستانه ای داشت و بارها به دیدار آنها رفت، بسیاری از منابع نوشته اند که او به آیین امامیه گروید که به آن خواهیم پرداخت.

سلطان احمد اول پس از سی سال و دو ماه «شوشتری به غلط بیست سال ودو ماه نوشته است.ر.ک. مجالس المؤمنین،ج2،ص378.» سلطنت درگذشت (940ق / 1533م)و کار کیا سیدعلی جانشین او شد ، ولی حکومت او و جانشینش کارکیا حسن، کوتاه بود و کارکیا حسن بر برادر خود کارکیا سید علی شورید و با حاکم گیلان بیه پس درگیر شد و او را از مقر حکومت خود بیرون راند، ولی دوران سلطنت او کوتاه بود و در سال 943/1536 درگذشت(شوشتری،2/379؛ رابینو، دارالمرز،ص 498).

از سلطان حسن پسر یکساله او معروف به خان احمد دوم باقی ماند که به حکومت گیلان بیه پیش رسید. ابتدا روابط شاه طهماسب با او دوستانه بود، حتی بخش غربی گیلان (بیه پس) را هم به قلمرو او افزود(فومنی،ص28) «فومنی کشتار و دسیسه چینی هایی را در سالهای 945و950 به خان احمد نسبت داده است که در این زمان با توجه به تاریخ تولد خان احمد (سال 942) و کودک بودن او نادرست می باشد.(ص31-28).»، اما پس از این که خان احمد دوم به سن رشد رسید، اختلاف بین او و شاه طهماسب آشکار گردید.

علل اختلاف بین خان احمد و شاه طهماسب مورد نظر ما نیست، آنچه مسلم است شاه طهماسب او را دستگیر کرد (975ق / 1567م) و در قلعه قهقهه سپس در قلعة اصطخر (981ق / 1572م) زندانی نمود تا این که در سال (985ق/ 1577م) آزاد و به حکومت گیلان منصوب شد.

در مورد اینکه چه کسی خان احمد را آزاد کرد، اختلاف وجود دارد، برخی شاه اسماعیل دوم (مقتول 985ق/1577م) را که با او در زندان قهقهه به سر می برد عامل آزادی او دانسته اند (نامه های خان احمدگیلانی، ص 6-135، مقدمة نوایی)، ولی به نظر می رسد که اسماعیل دوم در دوره کوتاه حکومت خویش نتوانست به این کار بپردازد و زمانی که محمد خدابنده به سلطنت نشست، به خواهش همسرش مهدعلیا او را از زندان آزاد کرد. (فومنی،65؛سجادی،156).

سلطان احمد دوم تا زمان شاه عباس، حکومت گیلان را در دست داشت. در این زمان اختلاف او با شاه بالا گرفت و در پی سپاهی که برای دستگیری او به گیلان آمد، به عثمانی گریخت و سرانجام در سال 1009ق /1600م در آنجا از دنیا رفت. بخش شرقی گیلان با بیرون رفتن خان احمد ضمیمة حکومت شاه عباس گردید. (کسروی،ص90)



تصویر متن وقف نامه روستای سوهان‏

مذهب سادات کیایی

در سده چهارم ﻫ ./ دهم م. بیشتر مردم گیلان اهل سنت بودند(مقدسی،ص282)؛ اما در قرن ششم ﻫ . / دوازدهم م ، اکثریت آنان، مذهب زیدی بوده اند. عبدالجلیل قزوینی رازی در این قرن نوشته است که در زمان او «اهالی جبال جیلان و بلاد دیلمیان زیدی مذهب» هستند (قزوینی رازی،ص420و458).

ظاهراً ابتدا ساکنان رانکوه و اشکور گیلان در قرن سومﻫ ./ نهم م. به وسیلة داعی ناصر کبیر به اسلام و آیین زیدی گرویدند و تا سال 590ق / 1194م هنگامی که این ناحیه از مغرب اشکور تا ملاط به وسیله ملک هزار اسب بن شهر نوش تسلیم فدائیان اسماعیلی گردید، مذهب زیدی همچنان رواج داشت (ستوده، 2/3-232). «رابینو در دارالمرز گیلان (ص404) به غلط ملک هزار اسب بن شاهرخ رستمدار نوشته است.» سپس آیین اسماعیلی نیز در این منطقه راه یافت.

در سده هفتم ﻫ ./ سیزدهم م ، بیشتر ساکنان ناحیه کوهستانی جنوب لاهیجان و رانکوه اسماعیلی مذهب بودند. مردم ناحیه جلگه ای بیه پیش و ساکنان بیه پس، سنی حنبلی بودند به استثنای رؤسای فومن و مردم کوچصفهان که مذهب شافعی داشتند.(رابینو، دارالمرز، ص26).

اصیل الدین محمد زوزنی (د.650ق /1252م) مردم سرزمین لاهیجان را ناصری مذهب «منظور پیروان ناصرالحق هستند.» و اهالی غربی گیلان را حنبلی دانسته است(به نقل از قربانی،ص134). مسلم است که مردم گیلان بیه پیش تا زمان به قدرت رسیدن آل کیا (769ق /1376 م) زیدی مذهب بودند.

بر خلاف برخی از نوشته های معاصر، حاکمان سادات کیا،شیعه اثنی عشری (آژند، قیام مرعشان، ص113؛ همو، قیام شیعی سربداران، ص224) و یا شیعه جعفری (یوسف نیا،ص210) نبوده اند، بلکه آنان نیز آیین زیدی داشتند. دلایل بسیاری وجود دارد که سادات کیا زیدی بودند، از جمله می توان به پیام سید علی کیا به سید رکابزن حاکم زیدی تنکابن استناد کرد.

وی در این پیام از سید رکابزن خواست به آنها اجازه دهد تا در نواحی تحت تصرف او ساکن شوند و اشاره کرد، علاوه بر سیادت از نظر مذهبی «موافقت مذهب هم دخلی تمام دارد». وی همچنین اختلاف بین پیروان خود با مردم مازندران را که امامی مذهب بودند، مطرح می کند و می گوید : «تائبان ما را نسبت به ایشان حالی دیگر است اگر در ولایت شما، تائبان ما را جا تعیین فرمائید تا به اتفاق بدانجا نقل روند منت خواهد بود»(مرعشی، تاریخ گیلان، ص18).

سیدعلی کیا دعوی امامت نیز داشته است و از کرامتهای خود یاد می کند.(همان،ص36)، در حالی که در آیین اثنی اعشری کسی حق ندارد دعوی امامت کند و نیابت امام مطرح است. موارد دیگری هم زیدی بودن آل کیا را تایید می کند. مرعشی نوشته است که مردم رانکوه و لاهیجان تنها زمانی سید علی را پذیرفته اند که علمای زیدیه فتوا دادند و اطاعت از او را فریضه و واجب شمردند.(همو،همان،ص38) و گفتند که خصلتهای پنج گانه (همان،ص41)امام: علم، زهد، شجاعت و سخاوت و قدرت در او گرد آمده است. همچنین اجازه دادند که مردم وجوهات مذهبی خود رابه او بدهند.

مردم لشت نشا هم سید علی را به این جهت به شهر خود فر خواندند که حاکم آنجا، امیر مسعودنوپاشا ظالم بود و آیین سنت و جماعت داشت در حالی که«ما مردم شیعه زیدیه ایم» (همان،ص45).جانشینان سید علی نیز بر اساس آیین زیدی قدرت را در دست گرفتند (همان،ص111). قاضی نورالله شوشتری که با تسامح بسیار درباره تشیع افراد سخن می گوید، معتقد است که خاندان کیا و مردم گیلان به مذهب زیدیه جارودیه که مذهب قدیم اهل گیلان بود، معتقد بودند(ج1/ص96؛ج2/ص378).

اکنون این سؤال مطرح می شود که چه زمانی سادات کیا به تشیع گرویدند؟ منابع متأخر پیرامون نخستین فرد از خاندان کیا که به امامیه گرویده اختلاف دارند. برخی خان احمد اول ( متوفی940ق/1533م) (رابینو، دارالمرز، ص498؛ همو، فرمانروایان، ص134؛ سجادی، ص153؛ امیرابوالقاسمی،ص101) و گروهی خان احمد دوم (متوفی 1009ق /1600م ) (شاه طهماسب صفوی، ص103؛ ستوده؛2/78) را نام می برند.

در میان منابع متقدم، لاهیجی مؤلف تاریخ خانی «لاهیجی کتاب خود را به درخواست خان احمد بین سالهای 921و922ق/ 1515و1516م نوشت. مطالب این کتاب دنبالة تاریخ گیلان و دیلمستان مرعشی است و شامل حوادث گیلان میان سالهای 880 تا 920/ 1475 تا 1514 می باشد.»،در کتابش اشاره ای به تغییر مذهب خان احمداول ندارد، ولی مطلبی آورده است که احتمال داده می شود، خان احمد تا سال 914ق /1508م هنوز به آیین زیدی گرایش داشته است،

وی می نویسد که سلطان احمدکیا در سال914 به زیارت بقعه ابوالحسین مؤید از رهبران بزرگ زیدیه رفت و امنیت زیارت مزار او را برقرار کرد و «انواع خیرات و صدقات بدان بقعة مبارکه را واجب شمرد».(ص339).خواند میر (متوفی 942ق / 1535م ) هم سخنی از تغییر کیش خان احمد ندارد.وی شفاعت خان احمد اول را نزد شاه اسماعیل برای امیر دباج حاکم سنی قسمت غربی گیلان یادآور شده (4/564) و از دیدارهای خان احمد اول با شاه اسماعیل صفوی یاد کرده (568)، ولی از تغییر مذهب او چیزی ننوشته است.

به نظر می رسد نخستین نویسنده ای که که به تغییر کیش خانواده احمد اول پرداخته،قاضی نورالله شوشتری (مقتول 1019ق/1610م) می باشد(2/378). او تاریخ آن را تعیین نکرده فقط در جلد دیگر کتابش (1/96) اشاره کرده است که مردم گیلان تا زمان ظهور پادشاه «صاحبقران مغفور» زیدی بودند.

لفظ صاحبقران مبهم است. این کلمه بیشتر برای تیمور به کار برده می شود، ولی پس از او در زمان صفویه، برای شاه اسماعیل(عالم آرای صفوی،97) و شاه طهماسبهر دو به کار رفته است «عبدی بیک درباره شاه طهماسب در دوحه الازهار (ص150) سروده است:چوکردی در جهان صاحب قرانش، بفرما نصرت صاحب زمانش ،،، به عهده این برآور رایت آن، بده در دولت این، دولت آن»؛ از این رو نمی توان معلوم کرد که کدام یک از آن دو مورد، نظر شوشتری است.

این احتمال وجود دارد که خان احمد اول هنگامی که در دربار شاه اسماعیل به سر می برده (سال 910ق/1508م) و تحت تربیت او قرار داشته است (واله ،ص 156) «در این کتاب مطالب مربوط به خان احمد اول با خان احمد دوم خلط گردیده است(به عنوان نمونه ر.ک. ص4-352).»، برای این که نظر شاه اسماعیل را جلب کند به امامیه گرویده باشد‎، ولی پس از به دست گرفتن حکومت تا زمان مناسب مذهب خود را آشکار نکرده است.

از سکوت نویسنده های تاریخ خانی و کتاب حبیب السیر و این که در سال 914ق/1058م خان احمد به زیارت رهبر زیدیه، ابوالحسین مؤید رفته و دستور تعمیر قبر او را داده است،معلوم می شود که هنوز تشیع امامیه او آشکار نبوده است.

از سوی دیگر، وقفنامه ای از سال 914ق/1508م وجود دارد که به سلطان احمد خان اول منسوب می باشد. بر اساس این وقفنامه،دهکده‎‎ سوهان در سال 914 برای علاءالدین فرزند امیر نجم الدین محمود طالقانی و فرزندان پسر او وقف گردیده است.

در این وقفنامه اسامی ائمة دوازده گانه ذکر شده است(میرابوالقاسمی، وقفنامه سوهان، ج11و12/ص161) و آنان راهنمایان اهل تحقیق و پیشوایان ارباب توفیق ذکر شده اند(همان،164). همچنین در آن به رواج مذهب احق اثنی اعشری اشاره شده است(همان،ص162). چون تاریخ این وقفنامه ربیع الاول سال اربع عشر و تسعمائه من الهجرة النبویه با حروف ذکر شده است «برای متن این وقفنامه، همچنین ر.ک. میرابوالقاسمی، تاریخ و ...،ص32-25. متن وقف نامه روستای سوهان»، احتمال اشتباه ناسخ وجود ندارد و این فرض را که تاریخ تغییر مذهب احمدخان اول در همان اوایل حکومت شاه اسماعیل صفوی بوده است، تقویت می کند.

برخی زمان تغییر کیش خان احمداول را عصر شاه طهماسب نوشته اند، از جمله رابینو(متوفی 1371ق/1951م) که در سالهای 1323-1331ق/1906-1912م کنسولیار انگلیس در رشت بود و پژوهشهای متعددی دربارة گیلان دارد. وی سال 933ق/1526م زمان سلطنت شاه طهماسب را تاریخ تغییر کیش خان احمد ذکر کرده و نوشته است که خان احمد به قزوین رفت و مورد محبت و پذیرایی شاه طهماسب قرار گرفت(رابینو، دارالمرز، ص498؛ همو، فرمانروایان، ص134) و از مذهب زیدی چشم پوشید. منبع رابینو مشخص نیست.

قاضی احمد غفاری (د.957ق/1567م) در کتاب تاریخ جهان آرا(ص68) و عبدی بیک شیرازی (د988ق/1580م) در تکملة الاخبار (136) از سفرخان احمد به گیلان در این تاریخ یاد کرده اند، ولی به تغییر کیش او اشاره ای ندارند.

از پژوهشگران معاصر، دکتر ستوده، که در زمینه تاریخ شمال ایران پژوهش گسترده ای انجام داده، نوشته است که کارکیا، سلطان احمدخان والی بیه پیش چون شیعه اثنی عشری شد، رعایای خود را نیز کم کم وادار کرد تا به این مذهب بگروند.

ماده تاریخ این تغییر کیش «ترک طریق زید» مطابق با سال 960ق/1552م می باشد(ستوده،2/78). همان گونه که مشخص است سال 960 زمان حکومت خان احمد دوم است نه خان احمد اول. دکتر نوایی در مقدمه کتاب شاه طهماسب صفوی (ص103) نیز به گفته قاضی احمد غفاری اشاره کرده که خان احمد دوم در مذهب تشیع شوری فراوان داشت و این سروده خان احمد را که نقش نگین او بود آورده است:

«تا شد سعادت ابدی راهبر مرا/ شد رهنمون به مذهب اثنی عشرمرا» (همچنین،رک. نامه های خان احمد گیلانی،ص9).غفاری (ص78) جز این شعر،اشاره ای به تغییر کیش خان احمد ندارد، فقط می گوید که خان احمد در رواج مذهب حق، نهایت کوشش خود را انجام داد. وی در زمان حیات خان احمد دوم در سال 972ق/1564م کتاب تاریخ جهان آرا را نوشت(همان،ص8-87) یعنی زمانی که هنوز خان احمد دوم مورد خشم شاه طهماسب قرار نگرفته و دستگیر نشده بود.

این تناقض در منابع یعنی شعر انگشتری خان احمد و «ترک طریق زید» که به حساب ابجد 960 می شود سبب تردید در مطالب گذشته و تغییرکیش خان احمد اول می گردد. به نظر می رسد که پاسخ این تناقض این است که ابتدا خان احمد اول به تشیع گروید، اما همه خاندان او به این آیین نگرویدند.

در زمان خان احمد دوم بار دیگر تغییر کیش صورت گرفت که با تغییر کیش مردم گیلان همراه بوده است.لازم به یادآوری است که حکومت آل کیا پیش از خان احمد اول نیز غیر مستقیم زمینه پذیرش تشیع را در شمال ایران فراهم کردند به این صورت که با جنگهای گسترده خود با بازماندگان اسماعیلیه در الموت و رودبار منطقه را از وجود اسماعیلیان خالی ساختند. (مرعشی، گیلان،69-66، 129، 137، 173، 247؛ دفتری، ص514).

علل تغییر کیش آل کیا

به چه علت آل کیا به امامیه گرویدند؟ عواملی که در این تغییر کیش نقش داشته است. علتی که ابتدا به نظر می رسد، عبارت است از ارتباط سادات کیا با حکومت صفویه. خان احمد اول با شاه اسماعیل و شاه طهماسب روابط دوستانه ای داشت. روابط خان احمد دوم نیز با شاه طهماسب تا پیش از سال 975ق/1567م دوستانه بود.

اما نکته ای که نیاز به توجه بیشتر دارد این است که پیش از روی کارآمدن صفویه در بسیاری از شهرهای ایران تشیع امامیه رواج پیدا کرده و پیروانی یافته بود که عوامل این موضوع نیاز به پژوهشی جداگانه دارد، اما آنچه مسلم است این تغییر مذهب، تدریجی و در سراسر ایران مطرح بوده است «از جمله ملک کیومرث بن بیستون (د.857ق/ 1453م) از پادشاهان پادوسبان که مدتی در زندان بود نذر کرد اگر بار دیگر به حکومت برسد در رواج مذهب اثنی اعشری بکوشد. زمانی که او قدرت را دوباره در دست گرفت، مردم رستمدار را که تا آن زمان سنی مذهب بودند به مذهب حق درآورد و در آن دیار تشیع فاش شد.(گیلانی،ص 85).».

برخی علت تغییر کیش آل کیا به اثنی عشریه را، وجود حکومت عثمانی در همسایگی ایران دانسته اند. از آنجا که آیین زیدی به مذهب تسنن نزدیکتر بود و نسبت به آن نرمش بیشتری از آیین اثنی اعشری نشان داده است، امکان داشت زیدیان در برابر خلافت عثمانی همچون خلافت عباسی نرمش می دادند و با آنها هم پیمان شوند. لذا خاندان کیا که به این خطر پی بردند و حکومت خود را در خطر می دیدند از زمان احمد اول به مذهب دوازده امامی درآمدند که «هم رفض کاملتر از زیدیان داشت و هم امامی حاضر که مزاحم شاه و دولت وقت باشد در میانشان نبود».

پس این خاندان کیا برای گسترش آیین دوازده امامی در شمال کوشش بسیار کردند(منزوی،ص422).برای اثبات این فرضیه، باید روابط آل کیا با عثمانی را مورد توجه قرار داد. تا آنجا که مشخص است احمد دوم که به سختگیری نسبت به زیدیان مشهور است و علمای زیدیه را ملعون و سگ لقب داده و لعنت بر مذهب و تقوای ایشان کرده است(شاه طهماسب صفوی،ص105) و جفاهای او نسبت به زیدیه موجب نامه نگاریها و شفاعت خواهی هایی از طرف علما گردیده است، «برای اطلاع ازسختگیری بر زیدیه،ر.ک. همان،ص105-109؛ نامه های خان احمد گیلانی، ص 9-135.»، با عثمانی روابط دوستانه داشته است.

در تذکره شاه طهماسب این موضوع به دقت و صراحتی تمام بیان شده حتی در نامه ای که شاه طهماسب به خان احمد نوشته آشکارا وی را ملامت کرده است که چرا عده زیادی از همراهان سلطان بایزید را پناه داده است(شاه طهماسب صفوی،ص355).

رابینو هم به این اشاره کرده که به هنگام جنگ میان ترکان عثمانی و ایران خان احمد خان آماده بود که لاهیجان را به ترکان بسپارد و از سلطان ترکان خواست که سپاهیانی از شیروان به لاهیجان که تا پایتخت ایران، قزوین چندان فاصله ای ندارد گسیل نماید.

پس از پیمان صلح بین ایران و عثمانی، شاه عباس، خان احمد را به دربار فرا خواند، ولی او از شاه اطاعت نکرد و به دربار نیامد(رابینو،ص135).سرانجام هم در درگیری با شاه عباس به عثمانی پناه برد و در آنجا از دنیا رفت. با توجه به مطالب ذکر شده فرضیه موضعگیری در برابر عثمانی نمی تواند موجب تغییر کیش آل کیا به اثنی عشریه شده باشد.

از آنچه ذکر شد نتیجه می گیریم که آل کیا تا زمان خان احمد اول(د.940ق/1533م) مذهب زیدی داشتند و به این علت مورد پذیرش مردم گیلان بیه پیش (لاهیجان) قرار گرفتند. خان احمد که چندی در دربار شاه اسماعیل صفوی می زیست تحت تاثیر او به اثنی عشریه گروید، ولی پس از به دست گرفتن حکومت مدتی مذهب خود را آشکار نکرد، سپس خان احمد دوم با اظهار به تشیع اثنی عشریه کوشید تا مردم گیلان نیز به این آیین بگروند.


منابع

آژند، یعقوب، قیام شیعی سربداران، تهران، گستره، 1363.

همان، قیام مرعشیان، تهران، شکوفه، 1365.

ابن طباطبا،ابراهیم بن ناصر،مهاجران آل ابوطالب،ترجمه محمدرضاعطایی،مشهد،بنیاد پژوهشهای اسلامی،1372.

ابن عنبه،جمال الدین احمد،عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب،قم،انصاریان،1417ق.

خواندمیر،غیاث الدین بن همام الدین الحسینی،تاریخ حبیب السیر،زیر نظر محمد دبیر سیاقی،تهران،خیام،1362،چاپ سوم،جلدچهارم.

دفتری،فرهاد،تاریخ و عقاید اسماعیلیه،ترجمه فریدون بدره ای،تهران،فروزان،1375

رابینو، ﻫ.ل، فرمانروایان گیلان،ترجمه م پ جکتاجی و رضا مدنی،رشت،گیلکان1364.

همان،ولایت دارالمرز گیلان،ترجمه جعفر خمامی زاده،رشت،طاعتی،1366

زریاب،عباس،«بادوسپانیان»،دانشنامه جهان اسلام.

ستوده،منوچهر،از آستارا تا استرآباد،مجلد دوم شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان بیه پیش،تهران،انجمن آثار ملی،1351.

سجادی،صادق،«خان احمد گیلانی»،گیلان نامه،جلد دوم مجموعه مقالات گیلان شناسی در زمینه تاریخ،فرهنگ هنر،زبان،ادبیات و مردم شناسی،رشت،طاعتی،1369،صص269-235.

سرور،غلام،تاریخ شاه اسماعیل صفوی،ترجمه محمد باقرآرام و عباسقلی غفاری فرد،تهران:مرکز نشر دانشگاهی،1374.

شاه طهماسب صفوی،مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی،به اهتمام عبدالحسین نوایی،تهران،بنیاد فرهنگ ایران،1350.

شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران،اسلامیه، 1375.

عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران، اطلاعات، 1362.

غفاری قزوینی، قاضی احمد، تاریخ جهان آرا، تهران، حافظ، 1343.

فومنی گیلانی، ملا عبدالفتاح، تاریخ گیلان در وقایع سالهای 923-1038هجری قمری، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1349

قربانی، محمد علی صدرالدین، پیشینه تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، با مقدمه قربانی لاهیجی، تهران، سایه، 1375.

قزوینی، رازی، عبدالجلیل، کتاب النقص معروف به بعض مثالب النواصب فی نقص بعض فضایع الروافض،مقدمه و تعلیق جلال الدین حسینی ارموی، بی جا،بی نا، 1371.

کسروی تبریزی،احمد،تاریخ گیلان و دیلمان، تهران، 1319.

کشاورز، کریم، گیلان، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی،1356،چاپ دوم.

گیلانی، ملا شیخعلی، تاریخ مازندران، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1352.

لاهیجی،علی بن شمس الدین حاجی حسین،تاریخ خانی شامل حوادث چهل ساله گیلان از 880 تا 920، تصحیح منوچهر ستوده،تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1352.

مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به اهتمام برنهارد دارن،مقدمه یعقوب آژند،تهران، گستره، 1363.

همان، تاریخ گیلان و دیلمستان، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران، اطلاعات،1364.

مقدسی معروف بالبشاری، أحسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، مقدمه محمد مخزوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق / 1987م.

منزوی ، علینقی، «خاندان کارکیا در گیلان»، گیلان نامه، جلد دوم مجموعه مقالاتگیلان شناسی، رشت،طاعتی،1369، صص 999-760.

منشی، اسکندربیک، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی،تهران، دنیای کتاب، 1377.

مهدوی سعیدی، محمد، سادات متقدمه گیلان یا بخشی از تاریخ عام گیلان، لاهیجان، بی نا، بی تا.

میرابوالقاسمی، محمدتقی، گیلان از آغاز تا انقلاب مشروطیت، رشت، هدایت، 1369.

همان، تاریخ و جغرافیای طالقان و سازمان اداری حکومتهای محلی شمال ایران،تهران، شرکت سهامی انتشار، 1348.

همان، «وقفنامه سوهان»، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1354، چاپ دوم،ج 11و12، صص 32-25.

نامه های خان احمد گیلانی،به کوشش فریدون نوزاد، تهران،بنیاد موقوفاتی دکتر محمود افشار، مؤسسه دلارنگ،1373.

نویدی، زین العابدین علی عبدی بیک شیرازی،تکملة الاخبار تاریخ صفویه از آغاز تا 978 هجری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات عبدالحسین نوائی، تهران، نی، 1369.

همان، دوحه الازهار، فهارس و تعلیقات و تصحیح علی مینایی تبریزی و ابوالفضل رحیموف، مسکو، دانش، 1974.

واله اصفهانی، محمدیوسف، خلد برین، ایران در روزگار صفویان، به کوشش میر هاشم محدث،تهران، بنیاد موقوفاتی دکتر محمود افشار،1372.

یوسفی نیا،علی اصغر، تاریخ تنکابن،تهران،قطره،1370.

- H.L.Rabino,Mazandaran and Astarabad,Karachi,1980.

http://www.hawzah.net/fa/article/view/86703


تصویر مقاله در سایت راسخون‏

نقش سادات کیایی در گسترش
فرهنگی مذهب تشیع در قرن هشتم تا دهم هجری

مشخصات مقاله


تاریخ انتشار: 1388/12/10

منبع: مجله دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، پاییز 1384 - شماره 69

تالیف: دکترقربانعلی کناررودی
پژوهشگر و استادیار تاریخ و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن

سهیلا نعیمی
پژوهشگر تاریخ دانشگاه خوارزمی

کلید واژه ها:
گیلان، سادات کیایی، بیه پیش، تشیع، آل کیا


چکیده

حاکمان کیایی، جملگی از سادات بودند و نسب آنان به امام سجاد(ع) می رسید. حکومتی که آنان در فاصله قرن های هشتم تا دهم هـ. قدر بخشی از گیلان ایجاد کردند حکومتی شیعی بود.

ساختار حکومتی آنان متکی بر مذهب شیعه و امور نظامی بود و حاکمان آن به عنوان بالاترین مقام سیاسی و مذهبی در رأس امور قرار داشتند.

آنان تواستند با کنار زدن رقبای سیاسی و مذهبی خود، قدرت را در دست گیرند و مدت دو قرن حکومت کنند. در دوران حکومت آنان ادیان و مذاهب غیر شیعی موجود در منطقه برخورد و در جذب آنان به تشیع تلاش کردند.

نومسلمانان و پیروان جدید آیین خود را مورد حمایت معنوی و مادی قرار دادند و به دنبال آن با جذب عالمان شیعی و هنرمندان و صنعتگران به ساخت مدارس و مساجد و خانقاه به گسترش فرهنگ شیعی پرداختند. این نوشتار به بررسی نقش مذهبی و فرهنگی این حکومت در گسترش تشیع می پردازد.

مقدمه

در سده های هشتم تا دهم هجری در بخشی از گیلان موسوم به بیه پیش حکومتی شیعی شکل گرفت که نسب خود را به امام سجاد(ع) می رساندند. بر خلاف صفویه که نسب آنان مورد تردید بسیاری از محققیق معاصر قرار گرفته است، هیچ یک از منابع و مورخان شکی در نسب این خاندان ندارند.

بیه پیش، نواحی شرق سفید رود تا چالوس را شامل می شد. شهرهای مهم این قلمرو، عبارت بودند از: تنکابن، رانکوه که البته اسم ناحیه ای خاص نبوده بلکه، مناطق مختلفی را در بر می گرفته است و مرکز آن تِمیجان بود، رودسر، لاهیجان، اشکور، دیلمان، سُمام و چند بخش بزرگ و کوچ با مرکزیت لاهیجان. مرکز حکومت سادات کیایی آل کیا نیز در لاهیجان قرار داشت.

در بین حکومت های محلی ایران، آل کیا حکومتی طولانی تر و البته با انسجام و قدرت بیش تری را دارا بود. آنان در زمان حکومت خود با قدرت های بزرگی چون، تیموریان، آق قویونلوها و صفویه همزمان بودند امّا چنانچه خواهد آمد با صلابت در قلمرو حکومتی خود به مدت دو قرن فرماندهی کردند و در برابر بسیاری از تهاجمات به گیلان که در آن ایام رسمی متداول بود با قدرت و با اتکاء بر تدبیر و فعالیت های نظامی ایستادگی کردند.

آنان ابتدا گرایش شیعه ی زیدی داشتند اما با رسمیت یافتن شیعه ی دوازده امامی در ایران از زمان شاه اسماعیل اول، با تغییر گرایش مذهبی، سهم زیادی در گسترش آن در قلمرو خود داشتند. بخش اعظم فعالیت های نظامی آنان رنگ و بودی مذهبی داشت. آنان تواستند با گسترش این گرایش مذهبی به نوعی وحدت مذهبی در قلمرو خود دست یابند.

از آنجایی که همزمان با آنان در گیلان آنروز حکومت های دیگری نیز شکل گرفت که خواستار اعمال حاکمیت مستقل برای خود بودند، در آن میان، آل کیا تنها حکومتی بود که دو قرن پایید و دوران حکومت آنان، صرف نظر از برخی از کشمکش های داخلی و منازعات درونی، دورانی توأم با آرامش برای ساکنین این بخش از گیلان بود. سادات کیایی پس از قدرت یابی و فائق آمدن بر رقبای سیاسی و مذهبی خود متوّجه برخی امور فرهنگی و اقتصادی در منطقه ی خود شدند.

این پژوهش در صدد بررسی این نکته است که سادات کیایی در مدت فرمانروایی خود بر گیلان، چه نقشی در اشاعه ی شیعه و فرهنگ تشیع و مسائل فرهنگی داشتند؟

بهترین پاسخی که در ابتدا به این پرسش می توان داد این است که، سادات کیایی در بین رقبای خود اختلاف شدیدی با حاکمان غرب حوضه ی سفیدرود(بیه پس) داشتند. در این حوضه گرایش های مختلف سنی، حضور فعال داشتند.

آل کیا ابتدا سعی داشت قلمرو سیاسی و جغرافیایی خود را به وحدت مذهبی برساند، در قدم بعدی پربار کردن این قلمرو از نظر فرهنگی و دعوت از صاحب نظران، هنرمندان، علمان دینی از نقاط مختلف داخلی و خارجی ایران به شکوفایی و غنای بیش تر این حکومت منجر شد.

روش کار در نوشتار حاضر، روش تاریخی و متکی بر اسناد کتابخانه ای و منابع دیگر تاریخ نویسی چون سفر نامه هاست. نامه های تاریخی به جا مانده از این دوران هر چند کم است، مورد استفاده کار تحقیقی قرار گرفته است.

آل کیا، تلاش های مذهبی به جهت اشاعه تشیع

ابتدا باید اشاره کرد منطقه ای که سادات کیایی در آن حکومت داشتند به دیلمان شهرت داشت و به سبب موقعیت خاص جغرافیایی خود، از لحاظ موانع طبیعی، اجازه ی ورود بیگانگان را به خود نمی داد.

اطلاعات پژوهشگران نیز تا زمان روی کار آمدن آل کیا در قرن هشتم اطلاعات کم و پراکنده ای است که حفریات اندک باستان شناسی نیز نتوانسته به تمامی سؤالات تحقیقی آنان جواب دهد.

در برخی از منابع آمده که: «دیلمیان در روزگار اسلام بیشتر در کفر بودند و از آنان برده می گرفتند...»(ابن حوقل،1366: 119) از قرن پنجمهـ. ق با روی کار آمدن خاندان مؤیدی و پس از آن در قرن هشتم با قدرت گیری آل کیا نام رفته رفته نام گیلان جایگزین نام دیلم شد(کسروی،1377: 2) و منطقه ی دیلم یکی از اقامتگاه های تابستانی آل کیا گردید.(رابینو،1374: 334)

موقعیت جغرافیایی این منطقه آن را از هجوم اقوام دیگر مصون نگاه داشته بود. در سال706 هـ. ق الجایتو که از مازندران به گیلان لشکر کشید(فصیح خوافی،1386: 2/884 ؛ حافظ ابرو، 1380: 1/96)ناچار به عقب نشینی شد.(عبدالفتاح فومنی،1353: 28)

هر چند برخی از منابع اذعان می کنند که با ورود به گیلان، الجایتو امرای گیلان را امان داد و مالیات ابریشم بر آنان بست.(مستوفی،1364: 607 ؛شبانکاره ای،1363: 270)شاید هم الجایتو نتوانست و نخواست آب و هوای مرطوب و بیماری زای گیلان را تحمل کند و به گرفتن باج از آن ها قناعت کرد.

در سال 763 هـ. ق آل کیا با بهره گیری از اوضاع آشفته ی سیاسی، ضعف خاندان های حاکم بر گیلان، بهره گیری از اوضاع فکری و مذهبی به قدرت رسید و با کسب منافع اقتصادی و سود سرشار تولید ابریشم که برای اروپائیان جلب نظر می کرد و مشتریانی پرو پا قرص در آن سوی مرزهای ایران داشت، به ثبات بیش تر حکومت خود کمک کرد.

معمولاً حکومت های محلی برای تثبیت حاکمیت سیاسی خود به دو شیوه عمل می کردند: 1- غلبه ی نظامی که شیوه ای متداول در روزگار خود بود. 2-نفوذ فرهنگی که به دنبال پذیرش عامّه ی مردم حاصل می شد و آل کیا از هر دو این روش در جهت تثبت تداوم حکومت خود بهره گرفتند.

چنانچه گذشت نسب آنان به امام سجاد(ع) می رسید.(شوشتری،1377: 2/317؛غفاری،1343: 84) در برخی از منابع نسب عالی آنان مورد توجه مورخ قرار گرفته است.(اسکندر بیگ ترکمان،1377: 42-43) و این نکته در پذیرش آنان از سوی مردم اهمیت زیادی داشت و در اولین قدم عنوان «کیا» را برای حکومت خود برگزیدند.(مرعشی،1361،مقدمه مصحح: 36) عنوانی که البته جدید نبود.

قبل از آل کیا می توان با نام های مشابه در نقاط دیگر این منطقه روبرو شد. نامهایی چون کیامَتِک هِزاراَسبی(مرعشی،1364: 58) و یا کیا حسین چَلاوی0واله اصفهانی،1372: 131) برخی از پژوهشگران این نام را بر گرفته از پادشاه بزرگ باستانی،«کیقباد» می دانند(رحیم زاده صفوی،1341: 171)امّا به نظر می رسد با توجه به تفاخر آنان که خود را از نسل سادات و امام سجاد(ع) می دانند این تفاخر در بکار گیری عنوان کیا خود را نشان داده است.

مدت فرماندهی آنان به استناد منابع «دویست و پنج» سال بود.(واله اصفهانی،1372: 354) و مؤلف احسن التواریخ فهرست کاملی از فرمانروایان آن ارائه می دهد.

مهاجرت علویان به گیلان در چند مرحله صورت گرفت. مرحله ی اول با ورود امام رضا(ع) بود، که بسیار از دوستداران آن حضرت به ایران وارد شدند و با شنیدن خبر شهادت ایشان به دیلم پناه بردند.(آملی، 1348: 84) و دیلمیان و علویان توانستند با یکدیگر ارتباط خوبی پیدا کنند.

این مودت منجر به پذیرش اسلام از سوی دیلمیان شد و سبب شد آل بویه، که حکومتی دیلمی بود، به مدّت نیم قرن قادر به فرمانروایی جهان اسلام شد.

مرحله دوم مهاجرت علویان به گیلان و دیلم در دوره خلافت متوّکل عباسی رخ داد. در این زمان به دلیل فشار این خلیفه ی عباسی نسبت به علویان، آنان به این نواحی مهاجرت کردند.(ابن اسفندیار،1366: 224)و سرانجام قیام علویان را در 250 هـ. ق به وجود آوردند.(همان: 249) البته آنان زیدی مذهب بودند و به امامت زید فرزند امام سجاد(ع) اعتقاد داشتند.

آل کیا گرچه با ماهیت شیعی به قدرت رسیدند، اما قدرت یابی آنان بیش از هر چیز مدیون «ضعف تسنن و اقبال عمومی مردم به تشیع بوده است.(یوسف جمالی،1386: 165)

بیشترین مرکز فعالیت مذهبی زیدیّه در مازندران، نواحی رویان و چالوس بود.(ابن اسفندیار،1366: 229) ارتباط بین مازندران و گیلان منجر به نفوذ عقاید زیدیه در آن منطقه گردید.

در نیمه ی اول قرن سوم هـ. ق، دیلم مرکز علویان شد و بعدها اغلب خاندان دیلمی در قرن چهارم و پنجم هـ. ق شیعه زیدی بودند.(باسورث،1366: 37) گرایش اهالی گیل و دیلم به علویان واکنشی در برابر خلفای اموی و عباسی بود.(فرهنگ مهر،1369: 36)

البته نباید از خاطر برد که منطقه ای چون گیلان به دلیل موقعیت جغرافیایی خود تنها پناهگاه علویان و فراریان حکومت نبود بلکه ادیان دیگری چون یهودیت، مسیحیت گرچه پراکنده، در آن حضور داشتند.(مقدسی،1361: 2/520) قبل از آل کیا دو فرقه ی کرامیه و مشبّه در گیلان پیروانی برای خود داشتند.(همان: 528-539)

با سقوط آل بویه، اسماعیلیه در این نواحی به قدرت رسیدند. در این زمان دیلم بعنوان پناهگاهی مطوئن در برابر سلجوقیان برای اسماعیلیه اهمیت داشت. تا قرن هفتم هـ. ق بیشتر مردم نواحی کوهستانی لاهیجان و رانکوه اسماعیلی مذهب بودند.(رابینو،1374: 26)

پس از شکل گیری حکومت صفویه نیز هنوز با وجود رسمیت یافت شیعه در ایران بیشتر مردم این منطقه را سنیان تشکیل می دادند. تنها در زمان شاه طهماسب بود که مردم این ناحیه«...بقوت صوفیان شجاعت پناه مذهب امامّه را قبول نمودند...».(شیروانی،1339: 208)

در مجموع می توان نقش و اقدامات مذهبی آنان در گسترش مذهب تشیع را در چند عامل خلاصه کرد:
-زمانی که آل کیا به قدرت رسید با فرقه های دیگر اسلامی چون اسماعیلیه و مشبّه، در گیلان به مخالفت برخاست وآن ها رقبای سیاسی و مذهبی خود می شمردند.(یوسف جمالی،1386: 162)

حکام کیایی سعی کردند تا از تفرقه ی مذهبی در قلمرو خود جلوگیری گنند وبا دیگر فرقه های مذهبی به خصوص با اسماعیلیه مخالفت بیش تری نشان دادند.(رابینو،1369: 123) و مورخ رسمی این حکومت از اسماعیلیه تحت عنوان «اصحاب نکبت آئین» یاد می کند.(مرعشی،1364: 251)

در غالب جنگ ها با اسماعیلیه نیز با خشونت با اسرا برخورد می شد. در زمان حکومت سیدعلی کیا، کیا سیف الدین(از کیاییان کوشیج در دیلمان) دعوت آل کیا را مبنی بر بازگشت از اعتقادات اسماعیلیه قبول نکرد در نتیجه پس از جنگ کیا سیف الدین را دستگیر و«فی الحال او را به قتل آوردند و سر او را از تن جدا کردند...».(همان،1364: 66-67-68)

با از بین رفتن اسماعیلیان و سقوط دژ الموت، آل کیا به عنوان رقبای مذهبی و سیاسی این فرقه مطرح شدند.(مرعشی،1364: 58)

-سیاست مذهبی آل کیا را می توان در دو مرحله تعقیب کرد. مقطع اول از زمان شکل گیری حکومت آل کیا تا حکومت سلطان احمد کیا است. در این زمان بیش تر مردم بر شیعه ی زیدی بودند. با قدرت گیری سیدعلی کیا و تأسیس حکومت کیایی فقهای لاهیجان حکومت آنان را به رسمیت شناختند.(همان: 41)

قسمت اعظم جنگ های دو قلمرو شرق و غرب گیلان تبلیغ دین بود و در بسیاری از این نبردها با برپایی مراسم دعا و نیایش از خداوند خواسته می شد تا در این پیکار مذهبی آنان را یاری کنند.(همان: 42-43)

البته این امر بیانگر نوعی سیاست طریف دینی هم به حساب میآمد تا این جنگ ها رنگی مذهبی به خود گیرند و از حمایت تفکر عامه نیز برخوردار گردند.

از نظر حکام کیایی تمامی کسانی که خارج از اعتقادات آنان قرار داشتند مخالف به حساب می آمدندو«...در جمیع اوقات و ساعات در فکر آن بودند که هر جا معاندی و معارضی با اهل اسلام باشد، به دفع آن قیام نمایند...».(همان: 63)

در این مرحله علما و فقهای زیدی مذهب اعتبار زیادی یافتند. حتی در برخی موارد به عنوان سفیر جهت انجام مأموریت های سیاسی اعزام می شد.( مرعشی،1364: 35)هر حاکم کیایی ابتدا بایستی از سوی علمای زیدی مذهب مورد تأیید قرار می گرفت و حکومت وی رسمیت می یافت.(همان: 41-111)

مرحله ی دوم مرحله ای بود که با رسمی شدن مذهب شیعه دوازده امامی، آنان از شیعه ی زیدی هم دست کشیدند و با مخالفان خود با خشونت برخورد کردند تا خود را همسو با صفویه نشان دهند.

برخی معتقدند این تغییر سسیاسی حکام کیایی تنها از روی سیاست بوده است.(پاینده،1357: 36)در زمان سید رضا کیا«فقیه حامد» که از علمای زیدی مذهب این عهد بود«...در کوب و بوریا پیچیده نفط ریختند و بسوختند تا سایر موافقان مهدی کیا را تنبیه باشد...».( همان: 135)

در مورد واکنش مردم در قبال سیاست جدید مذهبی به وضوح نمی توان مطلبی در منابع پیدا کرد. رابینو می گوید «به سبب گرویدن صادقانه خان احمد لاهیجی به شیعه، ساکنین این نواحی نیز به اقتدای سلطان خود به مذهب شیعه گرویدند.(رابینو،1369: 404)

برخی منابع نیز خان احمد را «پادشاهی درویش نهاد» معرفی کرده اند که بر خلاف پدران خود با انکار مذهب زیدیّه، گرایش امامیه را پذیرفت.(نظام شاه ایلچی،1379: 221)

البته از برخی نامه های باقی مانده از خان احمد خان می توان دریافت که مردم در ابتدا مجبور به قبول گرایش مذهبی جدید شدند و این امر به مرور زمان و البته با اجبار صورت گرفته است تا حساسیت حکام صفوی را در پی نداشته باشد.گرچه این سیاست نیز نتوانست مانع از تهاجم صفوی به قلمرو گیلان و برچیده شدن دودمان کیایی شود.

-یکی از سیاست های مذهبی حاکمان کیایی، تشویق افرادی بود که از دیانت سابق خود دست بر می داشتند و مسلمان می شدند. در این صورت از حمایت کامل سادات کیایی قرار می گرفتند. نامه ای از خان احمد خان به دست آمده که مبین این ادعا است.

یکی از یهودیانی که مسلمان شده بود و در بین یهودیان دیگر تنها مانده بود، به دستور خان احمد مورد حمایت کامل آل کیا قرار گرفت تا در تأمین معیشت خود دچار مشکل نشود.(نوزاد،1373: 145)

ذکر این نکته نیز لازم است که یهودیان در گیلان به تجارت و بازرگانی مشغول بودند و حمایت آل کیا از نو مسلمانان و نادیده گرفتن سابقه ی دینی آنان می توانست به رونق اقتصادی و حفظ منابع مالی آل کیا کمک کند.شاید هدف یهودیان از این اقدام نیز در پی حفظ منافع مالی بوده است.

-اجرای عدالت از سوی کارگزاران کیایی از متن نامه های خان احمد خان به دست می آید. (نوزاد،1373: 149)

-ارتباط وحمایت سادات مرعشی مازندران از آن ها که در زمان تثبت قدرت آنها بسیار اهمیت داشت و با قدرت گیری آل کیا این حمایت دو جانبه شد.(غفاری،1343: 88) به ویژه اینکه با ورود اسلام به ایران منطقه ی آنان همواره پناهگاه علویان و مخالفان حکومت بنی امیه و بنی عباس قرار می گرفت.(دینوری،1368: 130)

حمایت مرعشیان مازندران و سادات کیایی از یکدیگر تنها جنبه ی معنوی نداشت بلکه، حمایت های مالی و نظامی نیز اهمیت ویژه ای داشت(مرعشی؛1364: 16-29) و سید قوام الدین بسیار مایل بود که گیلان از نفوذ حاکمان محلی خارج شود و در دست آل کیا قرار گیرد.(مرعشی،1361: 196)

برخی از محققان معتقدند که سید علی کیا(حک763/799) ادعای امامت نیز کرده است.(عظیم زاده،1384: 216) این دسته از پژوهشگران به جمله ای از سید علی کیابعد از اتحاد با امیره نوپاشا(حاکم بیه پس) به نقل از مرعشی ضبط شده استناد می کنند که با تائجه به این جمله این نتیجه گیری صحیح به نظر نمی رسد.

امیره نوپاشا بعد از اتحاد با سید علی کیا مورد طعن قرار گرفت و نامه ای به سید علی کیا نوشت که اگر ادعای امامت دارد دلایلی ارائه دهد سید علی کیا در پاسخ نوشت که:«...کرامات که به خدمت نمودم مگر ندیده و نفهمیده اید؟ کرامات دیگر چه باشد که از مدرسه ی ملاط با عصا و جبه بیرون رفتم و پدرت را کشتم و اموال و رخوت به تاراج بردم و مملکت تنکابن را مسخر گردانیدم و هر جا که قدم نهادم و می نهم توفیق رفیق است...».(مرعشی،1364: 20)

سید علی کیا نه تنها سعی در جلب حمایت سادات مرعشی مازندران بود بلکه، در صدد ارتباط و حمایت سادات منطقه نیز برآمد. «...مجموع بر آن قائل شدند که آنچه شرط امامت است در مذهب زیدیه بن علی علیه السلام که خصایل خمسه است در او موجود است». (مرعشی،1364: 30-41)

-دفع خطر قدرت های سیاسی امکان گسترش تشیع را به خاندان کیایی داد. چنانچه این قدرت ها قوی تر از آل کیا بودند، تلاش داشتند تا جای ممکن با آنها درگیر نشوند و سیاست مسالمت آمیزی را در پیش گیرند.مانند برخوردی که با تیمور در زمان سید علی کیا داشتند.(حافظ ابرو،1380: 2/633)

«...ملوک گیلان که سالها بل قرنها بود که در مقام فرمانبرداری هیچ کس را گردن ننهاده بودند مطیع و منقاد گشته، مال فرستادند و خراج قبول کردند وامان طلبیدند...».(حافظ ابرو،1380: 2/661) و گاه با آن ها صلح می کردند.(مرعشی،1364: 49)

سید علی کیا که موفق به تصرف گیلان شده بود، با واکنش تند تیمور مواجه شد. تلاش مخالفان آل کیا چون: اسماعیلیان دیلمان، امرای کوشیج و امرای هزار اسبی برای مهم جلوه دادن این خاندان شیعی در گیلان بی تأثیر نبود.(مرعشی،1364: 69 ؛ سمرقندی،1383: 1/587)

سید علی ضمن خروج از قزوین به تیمور یادآور شد که پدران او نسل اندر نسل مردان شمشیر بوده اند و رفتن او از قزوین نه به واسطه ی ترس، بلکه به رأی و اراده ی خود او بوده است.(نوائی،1370: 58-63) و نشان می دهد قصد طغیان در برابر تیمور را ندارد.

از آنجا که حمله ی تیمور به گیلان پس از حمله ی وی به مازندران صورت گرفت، برخورد متفاوت تیمور با حاکمان کیایی و همچنین برخورد متفاوت حکام کیایی با تیمور در مقایسه با سادات مرعشی تحقیق مجزایی را می طلبد.در برخورد با چند رقیب به طور همزمان ابتدا به دفع رقیبی که از ساختار قدرتی ضعیفی برخوردار بودند بر می آمدند. (مرعشی،1364: 42)

-آسودگی از اقوام مهاجمی که به دلیل روحیه جنگجویی خود امکان بروز مشکلاتی برای حکومت آل کیا را داشتند جلب نظر می کند. کشتاری که در زمان سید رضا کیا(حک799/829) از اقوام دلیر و سرکش دیلم در کنار سفید رود صورت گرفت مبین این امر است.(مرعشی،1364: 129)

-احترام به سادات از سیاست های مذهبی آنان بود. گاهی مخالفان سیاسی از درون خاندان کیایی بودند. در اغلب موارد به زندانی کردن یا تبعید آنان بسنده می کردند و کمتر متوسل به قتل آنان می شدند. سید حسین کیا را به مازندران تبعید کردند.(مرعشی،1364: 198) به احتمال زیاد آنان تلاش داشتند تا جایگاه معنوی سادات را در بین مردم حفظ کنند.

-گاه بر خلاف شیوه ی مرسوم حکومت های محلی، دشمنی با رقبای مذهبی و سیاسی خود در بیه پس را فراموش می کردند.(لاهیجی،1352: 80 ؛ خنجی اصفهانی،1382: 241) گاه با بخشودن دشمنی که خود را تسلیم کرده بود، جلوه ای از رأفت و نرمش سیاسی را بهه نمایش می گذاشتند.

این مطلب را می توان در ماجرای پناهنده شدن امیره محمد رشتی و امیره انوز از امرای بیه پس مشاهده کرد.(مرعشی،1364: 62-72) در زمان سیدحسن کیا(حک910/911) و جنگ او با ملک کیومرث، سپاهیان سیدحسن سر برادر زاده ملک کیومرث را جدا کرده نزد او آوردند. زمانی که به این کار اعتراض کرد و علت را جویا شد جواب شنید که: «...چون مروت و عاطفت و حلم و رحم شما معلوم بود، دانستیم که چون زنده به خدمت برسانیم، عنایت فرموده، نخواهند قتل کرد...».(مرعشی،1364: 151)

این امر باعث شد تا دشمنان آل کیا بارها به دربار آنان پناهنده شوند چنانکه ملک کیومرث از امرای بیه پس و از مخالفان آل کیا به نزد سید حسن کیا متوسل شد و امیره انوز حاکم دیگر بیه پس نیز مورد لطف و رحمت وی قرار گرفت و ناحیه ی کوهدم به وی سپرده شد.( مرعش،1364: 160-177)

-استفاده از مشورت صاحب نظران در امور و تصمیم گیری های مهم سیاسی و نظامی، به حفظ و انسجام این حکومت شیعی کمک کرد.(مرعشی،1364: 42-82-83)

-منازعات سیاسی برای کسب قدرت در بین حکومتگران امری طبیعی بود، با این وجود این منازعات در قلمرو ال کیا برای تصاحب قدرت کمتر منجر به بروز قتل و چند دستگی های سیاسی می شده است.

در این مورد می توان به اختلاف سیدحسین کیا و عموی خود سید هادی کیا و جنگ آنان در ملاط اشاره کرد که منجر به صلح طرفین شد(مرعشی،1364: 103-107) و جنگ رودسر بین دو برادر کیایی یعنی سید ناصر کیا و کار کیا سید احمد، که ان هم ختم به صلح شد.(همان: 236)

-توجه به رأی ونظر مردم مانع از شورش های مردمی در قلمرو آل کیا بود. در این حکومت معمولاً والیان مناطق مختلف از بین افراد صالح انتخاب می شدندو چنانچه رفتاری نامناسب داشتند به درخواست مردم عزل و حکومت منطقه به فرد صالح دیگری سپرده می شد.

سیدعلی کیا حکومت کوچصفهان را از سید یحی کیا بازپس گرفت و این منطقه به سید قاسم کیا سپرده شد. (همان: 76) مردم لاهیجان که از حکومت ناصواب سلطان حسین کیا ناراضی بودند، با اعتراض خود سبب عزل وی از حکومت شدند.(همان: 199)

در ارتباط با جلب نظر رعایا حتی برخی مالیات ها که از منظر حکام کیایی غیرعادلانه بود ملغی شد. در بین این مالیات ها می توان از مالیات«زنه زر» و«مرده شورانه»،«سره زر» ونگاوزر» نام برد که سلطان علی میرزا، دستور لغو آنها را صادر کرد.(مرعشی،1364: 415 ؛ لاهیجی،1352: 13)

تلاش های فرهنگی سادات کیایی

سادات کیایی در منطقه ای قدرت را به دست گرفتند که بیشتر بر اساس مناسبات کشاورزی و دامپروری استوار بود. با وجود این از توجه به علم، دانش و هنر و گسترش آن در قلمرو خود غافل نشدند.

این اقدامات پس از دوران اولیه تأسیس حکومت کیایی و تثبیت قدرت آنان بود. در زمان سید رضا کیا و به ویژه خان احمد خان آخرین حاکم شیعی کیایی، بسیاری از دانشمندان و علما و استادان موسیقی دان درخشیدند. بسیاری از اهل فن و استادان از خارج ایران به گیلان دعوت شدند و قلمرو پربار آنان مأمنی برای هنرمندان و استادکاران و صاحبان هنر و عالمان شد.

در زمان سید رضا کیا«درگاه او ملجاء افاضل جهان و علمای زمان بود و یا خاص و عام در مقاومت مرحمت و عاطفت...».(حافظ ابرو،1380: 4/901) مؤلف شیعی تاریخ ایلچی در توصیف شرایط فرهنگی قلرو سادات کیایی در زمان خان احمد خان می گوید:

«...از وفور همّت و یمن معدلتش چندان فضلا و شعرای راز و خوانندگان و نوازندگان خوش آواز نغمه پرداز در ظّل رأفت و سایر عاطفتش جمع آمده اند که هر یک از ایشان از نوادر روزگار و یگانه ی عصرند. سیبما استاد زیتون کمانچه نواز که در فن خویش عدیل و نظیر ندارد و قلم و زبان از وصف و بیان نغمات او عاجز و حیران است و آن خسرو عالی مقدار نیز از فن موسیقی و نواختن سازها و بیان نغمات او عاجز و حیران است و آن خسرو عالی مقدار نیز از فن موسیقی و نواختن سازها بهره تمام دارد و اکثر صنایع را خوب می داند...».(نظام شاه دکنی،1379: 220)

بر اساس نامه های باقی مانده از خان احمد خان، حکم سرپرستی موسیقی دانان دربار آل کیا توسط خان احمد خان به استاد زیتون نوازنده ی عود و کمانچه سپرده شد.(نوزاد،1373: 155)

نامه های دیگری از این حاکم کیایی ارادت وی را به این استاد موسیقی را می توان دریافت. «ای خلاصه ی اهل ساز، به خاطر می رسد که والتین و الزیتون، در شأن ایشان نازل شده ...». (نوائی،1350: 110 ؛ نوزاد،1373: 186)

هر چند دعوت از استاد زیتون که در هند بود توسط خان احمد خان مورد طعن و اعتراض شاه طهماسب قرار گرفت و در نامه ای به وی این اقدام را ملامت کرد به ویژه وقتی متوجه شد که سالانه چهارصد تومان مقرّری برای او در نظر گرفته شده است.(نوائی،1350: 118-126)

استاد زیتون تا آنجا پیش رفت که به سپهسالاری منطقه ی تولَم رسسید.(نوزاد،1373: 156) البته خان احمد خان خود عاشق موسیقی بود و زمان دستگیری توسط سپاهیان شاه طهماسب مشغول نواختن موسیقی و آموزش آن بود.(قمی،1363: 447 ؛ بدلیس،1377: 238) پس از دستگیری وی، استاد زیتون در قلعه ی الموت محبوس شد و در همانجا وفات یافت.(بوداق منشی،1378: 228)

استاد محمد مؤمن عودی نیز مانند پدر سرآمد در عود نوازی بود. با رضایت قلبی به خدمت خان احمد خان آمد.(واله اصفهانی،1372: 484) همچنین قلی بیگ عودی نیز به دعوت خان احمد خان به گیلان آمد با این تضمین که «...هرگاه داعیه ی عود کنند رخصت انصراف خواهند داشت».(نوزاد،1373: 47)

در زمینه علوم دیگر نیز مولانا غیاث الدین از پژشکان مشهور دوره کارکیا سلطان محمد بود که ظهیرالدّین مرعشی او را دیده و به وی لقب « جالینوس زمان و بقراط دوران » داده است ( مرعشی ، 1364 : 264).

دیگر منابع نیز به اطبای معروف زمان خان احمدخان گیلانی اشاره کرده اند . حکیم کمال الدّین حسین شیرازی که از اطبای معروف دربار شاه طهماسب بود ، بنا به خواست قلبی خود دربار صفویّه را رها کرده بود و نزد خان احمد خان به لاهیجان آمد ( واله اصفهانی ، 1372 : 452 - 453).

بدون شک این امر در لشکر کشی شاه طهماسب به گیلان بی تأثیر نبود . از پزشکان نامی دیگر این عهد می توان از یحیی جان نام برد . او در دربار خان احمد خان به اوج شهرت خود رسید ( آذر بیگدلی ، 1338: 840) .

عبدالجبار استرآبادی، که از نقّاشان معروف قزوین در زمان حکومت شاه طهماسب بود، راهی دربار سادات کیایی در لاهیجان شد. به دنبال دستگیری خان احمد خان در زمان شاه طهماسب مجدد به قزوین بازگشت و بعد از مرگ شاه طهماسب و آزادی خان احمد خان به دست سلطان محمد ، دوباره به نزد خان احمد خان بازگشت و در دربار صفوی نماند ( اصفهانی ، 1372 : 469-470).

از دیگر هنرمندان این عهد که به دلیل مهارت در خوشنویسی لقب «شهاب الخطاطین» گرفت نورالدّین محمد لاهیجی، فرزند مولانا عبدالرزاق از وزرای خان احمد خان بود (احمد رازی ،1340 ، ج3 :146).

از دیگر افراد برجسته این حکومت، محمد پسر عبدالخالق است که کِنز اللُغات که از معتبرترین فرهنگ های عربی به فارسی است را برای خاندان کیایی نوشت ( منزوی ، 1369 :418).

کتاب تاریخ خانی توسط موّرخ صاحب نامی در زمان حکومت آل کیا نوشته شد و علی پسر شمس الدّین لاهیجی در اثر خود از همکاری خان احمد اوّل در نگارش کتاب سود برد.

عبدالحسن قاری از جمله دانشمندان دیگر این عهد بود که به درخواست خان احمد در سال 967 هـ . ق ، شرحی بر کتاب ناسخ و منسوخ قرآن تألیف احمد متوج بحرینی نوشت ( همان : 418).

همچنین است مولانا جلال الدّین محمد از اهالی یزد که در علم ستاره شناسی و نجوم به استادی رسیده بود. وی سال ها در گیلان و در دربار خان احمد خان زندگی کرد و به شهرت رسید و به درخواست شاه عباس منّجم مخصوص او شد و در سال 999 هـ . ق مأموریت یافت که از دختر پنج ساله خان احمد خان برای پسر چهار ساله شاه عباس معروف به صفی میرزا خواستگاری کند ( نوزاد ، 1373 :269 - 270). هر چند این خواستگاری فرجام خوبی نداشت ( ملّا جلال، 1366 :217).

خان احمد خان حمایت زیادی از علما و دانشمندان عصر خود داشت و امرای همجوار را به رعایت حقوق و حرمت علمی این افراد دعوت می کرد. وی در نامه ای که به الوند دیو از امرای مازندران نوشت، از او خواست که چون مولانا یوسف از دانشمندان و عالمان این عهد به آن خطه رفته است، « ... حمایت او نموده، نگه دارند و نوعی سازند که اوقات او به رفاهیت و آسودگی بگذرد... » (نوزاد، 1373 : 44).

میر قاری گوکه ای از دانشمندان عهد آل کیا بود. وی کتاب زبده الحقایق را برای خان احمد خان نوشت ( منزوی، 1369: 418 - 419).

رفیع الدّین حسین رضوی لنگرودی نیز در سال 971 هـ . ق، کتابی با عنوان « حبوه » نوشت که در باره قانون ارث فئودالی بود و آن را به خان احمد خان هدیه کرد ( منزوی ، 1369 : 418).

فغفور گیلانی نیز از ریاضی دانان، فیلسوفان و موسیقی دانان مشهور دربار خان احمد خان بود، که بعد از شکست خان احمد خان به ترکیه فرار کرد. پس از مدّتی به اصفهان بازگشت امّا نتوانست دربار صفوی را تحمّل کند و ناچار به هند رفت ( صادقی کتابدار، 1327 :233). بعد از سقوط آل کیا سرش را از تن جدا کرده و به دربار صفویّه فرستادند (فومنی ،1353 :229).

دیگر از فیلسوفان مشهور این عهد حسام الدّین لاهیجانی کارکیا بود ( منزوی ، 1369 : 419). همچنین خان احمد خان از گلاب گیران کاشانی به گیلان دعوت کرد تا این حرفه را به مردم این ناحیه آموزش دهند ( نوزاد ، 1373 : 49).

نتیجه



در زمان شکل گیری حکومت سادات کیایی، قدرت های بزرگ آن زمان مانند تیموریان،اق قویونلو ها ایران راصحنه منازعات سیاسی خود ساخته بودند.

مرکز حکومت آن ها لایجان به مدت دو قرن شاهد حضور قدرتمند از سادات شیعه و قدرت یابی آنان بودند.

آنان با تمایل به دخالت در مسائل سیاسی قدرت را کسب کردند و در ترویج اعتقادات شیعی خود تلاش کردند.

آنان علیه نظام زمینداری حاکم در بیه پیش قیام کردند و با ضعف حکومت های مستقل قبل از خود کسب قدرت کردند. البته این تسلط بر مناطق تحت نفوذ همیشه با جنگ و درگیری نبوده است.

در اساس حکومت داری خود حضور قدرت های بزرگ تر از خود را پذیرفت و با مماشات با آنها حکومت مستقلی برای خود تضمین کرد.

انها خواستار تداوم قدرت خود در شرق گیلان بودند لذا با مخالفان و رقبای سیاسی خود به تناسب قدرت آنان برخورد می کردند.

این مماشات سیاسی حتّی در پذیرش گرایش دینی جدید از تشیّع زیدی به شیعه ی دوازده امامی خود را نشان داد.

توجه آنان به سیاست یک سویه نبود و بیشتر معطوف به امور مذهبی نمی شد. توجه به حال رعایا از جمله مطالب قابل توجه در نگاه سادات کیایی بود.

آنان ضمن مخالفت با ادیان دیگر مذهبی، با نومسلمانان نگاه ملاطفت گونه ای داشتند و آنان را درحمایت خود قرار می دادند.

جنگ های آنان به سبب تبلیغ دین بود و قبل از جنگ و جدال تلاش داشتند تا حاکم محلی آن را به دعوت از اسلام دعوت کنند. انسجام مذهبی آنان انسجام سیاسی آنان را تضمین می کرد.

در بیه پس بیشتر گرایش شافعی و حنبلی به چشم می خورد و سادات کیایی سعی داشتند در قلمرو خود شیعه ی زیدی و پس از آن شیعه ی دوازده امامی را گسترش دهند.

در بعد فرهنگی سادات کیایی خود افراد عالم و هنرمندی بودند که جدای از امور نظامی به امور فرهنگی نیز توجه داشتند. ساخت خانقاه و احترام به صوفیان و شیوخ و سادات را نیز باید در ارتباط با تلاشهای مذهبی آنان قلمداد کرد.

دعوت بسیاری از صنعتگران، هنرمندان و صاحبان حرف از نواحی مختلف در ایران و خارج ایران، قلمرو آنان را از لحاظ علمی و هنری شکوفا کرده بود.

بسیاری از دانشمندان و خطاطان و پزشکان معروف صفوی، دربار کوچک لاهیجان را به دربار با اقتدار صفوی ترجیح دادند و در پناه سلاطین لاهیجان پناه گرفتند و گاه تا آخر عمر در کنار آنان زیستند.

منابع

- آملی، اولیاءاللّه؛ (1348) تاریخ رویان، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.

- ابن اسفندیار، بهاءالدین محمد بن حسن؛ (1366) تاریخ طبرستان، تصحیح عباس اقبال، تهران، انتشارا ت پدیده ( خاور).

- ابن حوقل، ابوالقاسم محمد؛ (1366) سفرنامه ابن حوقل (ایران در صوره الارض) ترجمه و تصحیح جعفر شعار، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر.

- بدلیسی، شرف خان بن شمس الدین؛ (1377) شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان)، به اهتمام ولادیمیر مینوف زرنوف، تهران، انتشارات اساطیر.

- بیگدلی، آذر؛ (1338)آتشکده آذر، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، انتشارات امیرکبیر.

- حافظ ابرو؛ (1380) زبدة التواریخ، تصحیح سید کمال سید جوادی، 4 جلد، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

- خنجی اصفهانی، فضل الله روزبهان؛ (1382) تاریخ عالم آرای امینی، تصحیح محمد اکبر عشیق، تهران، انتشارات میراث مکتوب.

- خوافی، فصیح؛ (1386) مجمل فصیحی، تصحیح سید محسن ناجی نصرآبادی، 3 جلد، تهران، انتشارات اساطیر.

- دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود؛ (1368) اَخبارُ الطّوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی.

- رازی، امین احمد؛ (1340) هفت اقلیم، تصحیح و تعلیق جواد فاضل، جلد سوم، تهران، انتشارات کتب ایران

- روملو، حسن بیگ؛ (1384) احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوائی، تهران، انتشارات بابک.

- سمرقندی، کمال الدین عبدالرزاق؛ (1383) مطلع السعدین و مجمع البحرین، به اهتمام عبدالحسن نوائی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

- شوشتری، قاضی نورالل ؛ (1377) مجالس المومنین، تهران، انتشارات اسلام.

- شیروانی، میرزا زین العابدین؛ (1339) ریاض السیاحه، تصحیح و مقابله اصغر حامد ربانی، تهران، انتشارات سعدی.

- شبانکاره ای، محمد بن علی بن محمد؛ (1363) مجمع الانساب، تصحیح میر هاشم محدث، تهران، انتشارات امیر کبیر.

- غفاری قزوینی، قاضی احمد؛ (1343) تاریخ جهان آرا، به اهتمام مجتبی مینوی، تهران، انتشارات حافظ.

- قزوینی، بوداق منشی؛ (1378)، جواهرالاخبار، تصحیح و تعلیقات محسن بهرام نژاد، تهران، انتشارات میراث مکتوب

- فومنی، عبدالفتاح؛ (1353) تاریخ گیلان، تصحیح عطاءالله تدین، تهران، انتشارات فروغی.

- قمی، قاضی احمد بن شرف الدین الحسین الحسینی؛ (1363) خلاصه التواریخ، تصحیح احسان اشراقی، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران.

- لاهیجی، علی بن شمس الدین بن حاجی حسن؛ (1352) تاریخ خانی، تصحیح منوچهر ستوده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

- مرعشی، سید ظهیرالدین ؛ (1364) تصحیح منوچهر ستوده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

- -------------------- ؛ (1361) تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمد حسین تسبیحی، انتشارات شرق.

- مرعشی، میرتیمور؛ (1364) تاریخ خاندان مرعشی مازندران، تصحیح منوچهر ستوده، انتشارات اطلاعات.

- مستوفی، حمدالل ؛ (1364) تاریخ گزیده، به اهتمام عبدالحسین نوائی، تهران انتشارات امیر کبیر.

- مقدسی، ابو عبدالله محمدبن احمد؛ (1361) احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران.

- منجم، ملا جلال الدین؛ (1366) تاریخ عباسی ( روزنامه ملا جلال )، به کوشش سیف الله وحید نیا، انتشارات وحید.

- منشی ترکمان، اسکندر بیگ؛ (1377) تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی، تهران انتشارات دنیای کتاب.

- نظام شاه دکنی، خورشاه بن قبادالحسینی؛ (1379) تاریخ ایلچی نظام شاه، تصحیح محمدرضا نصیری و کوئیچی هانه دا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

- واله اصفهانی، محمد یوسف؛ (1372) خلد برین، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، بنیاد موقوفات محمود افشار یزدی.

تحقیقات :

- پاینده، محمود؛ (1357) قیام غریب شاه گیلانی مشهور به عادلشاه در دوره صفویه، انتشارات سحر.

- رابینو ،هـ. ل ؛ (1374) ولایات دارالمرز ایران، گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، انتشارات طاعتی.

- ------------ ؛ (1369)فرمانروایان گیلان، ترجمه م. پ. جکتاجی، رضا مدنی، رشت، نشر گیلکان.

- رحیم زاده صفوی، علی اصغر؛ (1341) زندگانی شاه اسماعیل صفوی، انتشارات خیام.

- عظیم زاده، طاهره؛ (1384) « سادات کیا و تشیع امامیه»، مطالعات اسلامی، شماره 69.

- فرهنگ مهر، محمود؛ (1369) بررسی جمعیت گیلان، انتشارات پاژنگ.

- کسروی، احمد؛ (1377) شهریاران گمنام، انتشارات جامی.

- منزوی، علینقی؛ (1369) «خاندان کارکیا در گیلان»، گیلان نامه (مجموعه مقالات گیلان شناسی) جلد2.

- نوائی، عبدالحسین؛ (1350) شاه طهماسب صفوی (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی)، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

- --------------- ؛ (1368) شاه اسماعیل صفوی (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی)، انتشارات ارغوان.

- نوزاد، فریدون؛ (1373) نامه های خان احمد خان گیلانی، تهران، بنیاد موقوفات محمود افشار یزدی.

- یوسف جمالی، محمد کریم، عباس پناهی؛ (1386) «اوضاع مذهبی گیلان در عصر آل کیا»، پژوهش نامه تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد، سال 2، شماره 6.

http://rasekhoon.net/article/show/783185
موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه

**************************************************

صفحه اصلي

تمامي عكس ها و متون اين سايت، مشمول قوانين و رعايت حقوق معنوي مي باشد. هر گونه استفاده مجدد، فقط با اعلام منبع و آدرس سايت، مجاز مي باشد

All rights is reserved