داستان هاي واقعي در روستاي سوهان


علي شير خدا را من بقربان
محمد مصطفي را من بقربان
مقدمه

گفته شده، بسياري از افسانه ها ويا داستان هاي اسطوره اي، درگذشته هاي دور، داراي حقيقت خاص خود بوده است که بعدها با گذشت زمان، به تدريج ضمن حذف يا اضافه کردن موضوعات مخاطب پسند، آن حقايق اوليه به صورت افسانه و داستان، تغيير ماهيت داده و هم چنان استمرار يافته است

بنابر اين، طرح و بيان داستان هاي محلي، مثل داستان عزيز و نگار طالقان، ضمن بيان حقايق و رخدادهاي عجيب مربوطه، مي تواند نسبت به شناخت بهتر از عجايب و حقايق منحصر بفرد محل اتفاقات داستان، منجر شود. بعلاوه در صورت بازخواني ادبي و پرورش موضوعي و بازسازي داستاني، مي تواند در بالندگي حوزه ادبيات منطقه و حتي زبان فارسي، داراي نقش اساسي باشد

از اين رو، با تقديم دو داستان بسيار عجيب (بلالي وَرزا) و (سياه سگ) در مورد رخدادهاي عجيب ولي واقعي دوران معاصر روستاي سوهان طالقان، آمادگي خود را، جهت انعکاس مطالب تهيه شده توسط هم ولايتي هاي محترم، اعلام مي دارد

با تشکر، حسين زينعلي

*********************************

بلالي وَرزا - گاو نر بلال

مرحوم بلال زينعلي، فرزند آقاجان، متوفي حدود 1315 شمسي، ساکن روستاي سوهان طالقان و داراي صداي بسيار رسا و قوي و يکي از اذان گوهاي مشهور محلي بوده است

مي گويند که صداي رساي وي، به خصوص در اذان صبح، وقتي بر پشت بام گلي مسجد سوهان قرار مي گرفت، در سکوت کوهستان تا مسافتي طولاني و تا دور دست ها، شنيده مي شد. به نحوي که برخي مردم روستاهاي اطراف سوهان، يعني روستا هاي کش رو، کش و حتي در بالاي روستاي روشنبدر، صداي اذان صبح وي را مي شنيدند و به آن عادت کرده بودند

اين موضوع با توجه به فاصله تقريبا يک تا دو کيلومتري روستاي کش رو و کش با سوهان و موقعيت کوهستاني دو روستا و به خصوص نسبت به فاصله حدود سه کيلومتري روستاي روشنبدر با روستاي سوهان، بسيار عجيب و بيشتر به افسانه شبيه است

لکن درصحبت با اهالي مسن و قديمي، صحت اين مسئله تاکيد گرديد که بلال مرحوم، داراي صداي بسيار رسا و موذني بسيار مشهور در پائين طالقان بوده است و اذان صبح وي، حتي در روستا هاي مجاور سوهان، شنيده شده است

دليل و مدرک استنادي مطلب فوق، اين گونه بيان شده است که وقتي مرحوم بلال در جواني و گويا حدود 30 سالگي، به صورت ناگهاني فوت مي نمايد، بعد از گذشت چند روز از فوت بلال، برخي اهالي روستاهاي مجاور، به روستاي سوهان آمدند و علت اذان نگفتن موذن روستا را سوال مي نمايند

در حاليکه در روزهاي بعد از فوت بلال، اشخاص ديگري، اذان را گفته بودند و لکن اهالي روستاهاي مجاور، گويا در هنگام سحر، فقط صداي اذان بلال مرحوم را شنيده بودند و لذا برخي از ايشان، براي پي گيري اذان نگفتن موذن، به روستاي سوهان مي آيند

لکن واقعه بسيار عجيب تر در خصوص بلال مرحوم، مسئله وَرزاي وي است. در گويش طالقاني، به گاو نر، ورزا گفته ميشود. اين حيوان يعني گاو نر، در تابستان و اوائل پائيز و بهار، در قديم بعنوان رکن اصلي کارهاي کشاورزي، مثل شخم زني، خرمن کوبي دستي و غيره، مورد استفاده کشاورزان بوده است

لکن در اواخر پائيز و در طول زمستان، ورزا را به کوهستان هاي اطراف سوهان مي بردند و اين حيوان سخت جان، در طول زمستان در کوهستان به تنهائي زندگي مي کند و سپس در بهار سال بعد، توسط صاحب خود از کوهستان براي کارهاي کشاوري به روستا برگردانده ميشود

اما درخصوص ورزاي بلال مرحوم، در پائيز گاو نر وي، قبلا به کوهستان برده شده است که فاصله تقريبي آن از روستا، بيشتر از پنج کيلومتر دره هاي عميق و قله هاي سربفلک کشيده است و به صورت طبيعي، تا صاحب حيوان به سراغ وي نرود، نبايد حيوان به روستا مراجعت نمايد

از اهالي قديمي روستا نقل است که وقتي بلال فوت مي نمايد، حسب روال آن سالها، جسد بلال در بيرون منزل وي، غسل داده شده و سپس به خاک سپرده ميشود. لکن بعد از سه روز از فوت بلال، اهالي روستا مشاهده ميکنند که گاو نر بلال، به صورت نعره کشان و نالان از کوهستان به روستا مراجعه نموده و بعد از رفتن به سمت منزل بلال، در محل غسل وي، شروع به حرکات عجيب و غريب نموده و چندين بار دهان و صورت خود را به محل غسل بلال مي مالد و بعد از چند ساعت، که حتي موجب تعجب و ترس اهالي شده بود، ناگهان اين حيوان نجيب، با نعره اي سنگين، در همان محل غسل بلال، يعني صاحب خود، جان به جآن آفرين تقديم مي دارد

اين واقعه يعني کيفيت آگاهي وَرزا (گاو نر) از مرگ صاحب خود در فاصله حدود پنج کيلومتر در کوهستان و اينکه چگونه متوجه فوت بلال شده و چرا در آن وقت سال، به تنهائي به روستا مراجعت کرده است و چطور محل غسل صاحب خود را درک نموده و چرا بعد از چند ساعت از مراجعت از کوهستان، در همان محل فوت نموده است و تو گوئي که به صاحب خود ملحق شده است، تماما حقايق عجيبي است که هيچ گونه توضيح منطقي براي آن وجود ندارد

*********************************

سياه سگ

داستان سياه سگ، حوادث مربوط به يک حيوان عجيب، يعني سگ گله مرحوم محمد صالحي فرزند جواد مشهور به محمد چوپان است. در ابتدا تاکيد ميشود که تمامي مطالب بيان شده، به صورت رخدادهاي واقعي بوده که به صورت مستقيم از زبان مرحوم، به شخصه شنيده شده يا از زبان فرزندان ايشان و کساني که مستقيما شاهد و ناظر حوادث بوده اند، بيان شده است

ايشان نقل مي کرد که وقتي دوران سربازي را به پايان مي برد، به قصد بازگشت به قريه سوهان و تصدي به شغل چوپاني، از قبول کار در تهران خود داري مي نمايد. وي در ضمن صحبت با اشخاص با تجربه، متوجه ميشود که يکي از مهمترين امور براي يک چوپان موفق، داشتن سگي خاص و ويژه گله است

سگي که از بچگي توسط چوپان تربيت و بزرگ شده باشد و در تمامي حوادث سخت کوهستان، يار و مددکار صاحب خود باشد. لذا به وي گفته ميشود، بايد براي داشتن چنين سگي، از فردي که با روش صحيح و از نژادهاي اصيل نسبت به جفت گيري سگ هاي گله، اقدام مينمايد، نسبت به خريد توله سگ، با جنسيت مذکر، (نر) اقدام کند.

محمد چوپان با يک فروشنده سگ آشنا شده و در حدود سالهاي 1325 شمسي، مبلغ نسبتا زيادي در آن زمان، براي خريد يک توله سگ از نژاد سگ هاي مخصوص گله موسوم به سگ خرسي، خرج مي نمايد. به دليل رنگ بدن حيوان که تماما سياه يک دست بوده است، آن حيوان را «سياه سگ» يعني سگ سياه، نام گذاري مي نمايند.



سياه سگ در منزل محمد چوپان بزرگ شده و به دليل نژاد خاص خود، داراي وضعيت بدني قوي و هم چنين هوش حيواني بسيار سرشار ميشود. به نحوي که بعد از طي دوران بلوغ و رشد جسماني، به سرعت بعنوان قوي ترين و هشيار ترين سگ گله، در روستاي سوهان شناخته ميشود. در ادامه داستان هاي واقعي از اين حيوان استثنائي نقل مي شود

سگ هوشمند

سگ هاي گله، معمولا داراي حس همکاري مشترک با چوپان خود هستند. زيرا هدايت يک گله گوسفند و بز (در گويش سوهاني به گله بزرگ سال، «مال» و به گله گوسفند و بز کوچک، «وَرکولي» مي گويند) و به خصوص در مناطق کوهستاني، کاري بسيار دشوار و سخت مي باشد و لذا لازم است نوعي همکاري بين چوپان و سگ گله وجود داشته باشد. نوعي تقسيم کار.

به اين جهت سگ هاي گله، در صبح زود که گله براي حرکت به چراگاه هاي طبيعي آماده ميشود، در هنگام خروج گله، خود را به آن رسانده و در فاصله مناسبي از گله و به خصوص در وضعيت ديدبان نسبت به گله و محيط اطراف، به همراه چوپان در کنار گله حرکت مي کنند. تا اگر گرگ يا هر دشمني، بخواهد به گوسفندان حمله کند، بتوانند با آن مبارزه کنند

البته هيچ کس از حيواني مثل سگ، انتظار ندارد که هوشمندانه عمل کند و بلکه بيشتر از حيوان، اطاعت و نگهباني خواسته ميشود. لکن در خصوص سياه سگ، مسئله کاملا برعکس بود

يعني به مرور زمان، محمد چوپان متوجه ميشود که سياه سگ، نوعي حس قوي همکاري و همياري با گله را دارد. لذا در حين رشد و نمو سياه سگ، چنين به نظر مي رسيد که اين حيوان داراي هوش يادگيري است و کارهائي که از وي خواسته ميشود، نه تنها در آن زمان، بلکه در ساير زمان هاي مشابه، بدون ضرورت ياد آوري، از طرف حيوان به خوبي انجام مي شود

به عنوان مثال، در هنگام حرکت گله به خصوص در شيارهاي کوهستاني، از آن جائيکه گوسفندان به دنبال هم حرکت مي کنند و لکن بزها، هر کدام به تنهائي در جلو گله به يک سمت حرکت مي کنند، مسئله هدايت گله يعني دسته جلوئي، کار بسيار مهمي است. زيرا با اندک غفلت چوپان، به خصوص در کوهستان، چند راس از آنها، به سمتي مي روند که از چشم چوپان مخفي مي ماند و لذا بارها ديده شده است که حتي چوپانان ماهر نيز، برخي وقت ها تعدادي از گوسفندان گله را گم کرده اند

لذا به مرور زمان، سياه سگ، با ياد گيري اين مسئله، در مواقعي که نياز بود، به تنهائي با حرکت در جلو گله ويا هدايت بزهاي جلوئي گله، مسير حرکتي را تصحيح مي نمايد و يا در زماني که چند راس حيوان مسير ديگري از گله اصلي را طي مي کنند، با حرکت به سمت آنها و هدايت به سمت گله اصلي، مانع تک روي آنها ميشود. امري که اجراي آن از يک حيوان، کاملا عجيب و غير واقعي مي نماياند

يا در مواردي که مسير حرکت گله به سمت مناطق پرتگاه هاي صخره اي و کوهستاني بوده، وقتي چوپان با صدا هاي خاص هدايت گله، اقدام مي کرده يا در مواقعي از حيوان خواسته شده است، با کمال تعجب، سياه سگ، مثل يک انسان هوشمند متوجه منظور چوپان خود شده و نسبت به حرکت به سمت حيوانات در معرض خطر و برگشت آنها به گله اقدام کرده است

بعلاوه تمام کساني که در کار تربيت رفتاري حيوانات هستند، از اينکه حيوانات فاقد عقل و شعور يادگيري منظم هستند، گلايه دارند. يعني ممکن است يک کاري به يک حيوان ياد داده شود و در آن زمان، حيوان آن کار را به صورت غريزي، تقليد يا تکرار کند و لکن يادگيري به اين معني که در زمان هاي ديگر و در مشابه همان حالت، حيوان از روي درک دروني خود، آن کار را انجام دهد، از عجايب دنياي حيوانات است.

اين مهم در مورد سياه سگ، بسيار تکرار مي گردد. به نحوي که محمد چوپان متوجه ميشود که سياه سگ، داراي نوعي هوش حيواني خاص است که تمامي کارهائي که از يک حيوان سگ نگهبان گله انتظار مي رود، به خوبي انجام داده و نيازي به تکرار و يادآوري آنها، ندارد. لذا وي بارها اين نکته را گوش زد مي نمود که، سياه سگ را نه يک حيوان همراه چوپان و بلکه يک سگ هوشمند مي داند.

بعنوان مثال چون در روستاي سوهان دو دسته گله وجود داشته است، اول گله گوسفند روستا که در مناطق اطراف به چرا مشغول بوده است و دوم گله هاي کوهستاني که در مناطقي مثل زمينکان و الهو چال، به حالت اردوي يلاقي بوده اند، وقتي سياه سگ به همراه گوسفند داخل روستا بوده است واز وي خواسته شده است که مثلا به زمينکان يا جر کوه در الهو چال برود، اين حيوان به تنهائي اين کار را انجام داده است

بعلاوه به دليل نژاد سياه سگ، وي داراي جسته بسيار تنومند و قوي مي گردد. لذا در تمامي زد و خورد بين سگ هاي روستا، هيچ حيواني تاب مقاومت در مقابل وي را ندارد يا وقتي از وي خواسته ميشود که به نگهباني بپردازد، هيچ انسان يا حيواني، نمي تواند به آن محل نزديک شود. و البته در عين حال، وضعيت فرمان پذيري و کيفيت مراقبت و همراهي در گله، به مرور موجب شهرت سياه سگ در روستاي سوهان و دنياي چوپانان آن، مي گردد

نبرد با پنج گرگ درنده

يکي از حوادث عجيب سياه سگ، چگونگي نبرد و درگيري حيوان با پنج گرگ درنده است. البته سابقه بارها درگيري سياه سگ با گرگ ها وجود دارد و لکن نبرد با پنچ گرگ، در يک منطقه کوهستاني صعب العبور، بسيار عجيب و قابل تامل است

محمد چوپان نقل مي کند که در يکي از روزهاي آغازين پائيز، در منطقه کوهستاني گرگ واز، جير کوه سوهان، که به صورت دره هاي عميق صخره اي و صعب العبور است، گله در ميان سنگ ها در حالت حرکت بوده است که به ناگهان، متوجه نزديک شدن، چند گرک گرسته به گله مي گردد.

بايد دانست که گرگ ها شيوه خاص خود را در حمله به گله دارند. اولا آنها فقط گلوي شکار خود را پاره کرده و به سرعت به سراغ حيوان بعدي مي روند و لذا در زمان کوتاهی، مي توانند چندين گوسفند يا بز را مصدوم نمايند. ثانيا هيچ زمان دو گرگ با هم و از يک جناح به گله حمله نمي کنند. يعني سعي مي کنند در جهت هاي مخالف هم، يکي از پائين و ديگري از بالا يا شرق و غرب حمله کنند.

هم چنين اغلب يکي حمله فريبنده را انجام داده و وقتي حواس چوپان و سگ نگهبان به وي جلب شود، گرگ مهاجم اوليه، آنها را به دنبال خود کشانده و در آن زمان، ساير گرگ ها از جهات ديگر به گله حمله مي کنند. لذا نوعي تدبير در حمله گروهي گرک ها، مشاهده ميشود.

يعني اينها ابتدا يکي به گله مي زند و گله دچار چند دستگي شده و سپس هر کدام از گرک ها به تعقيب يک دسته گوسفند مي پردازند. لذا هدايت گله گوسفند در شرايط سخت کوهستان و آنهم با حمله چند گرگ، بسيار سخت و دشوار است. حتي در مواردي ديده شده که چوپانان بسيار ماهر نيز در اين شرايط، ده ها و بلکه بخشي از گله را در اين موقعيت از دست داده اند.

لکن در آن روز پائيزي، محمد چوپان نقل مي کند که وقتي متوجه حضور گرگ ها مي شود، در ابتدا اولين گرگ به گله حمله مي کند، وي به صورت قهري به سمت گرگ مي رود و سياه سگ را براي کمک صدا مي زند. در اين شرايط به صورت طبيعي حيوان بايد براي کمک به چوپان و مقابله با گرگ به سمت آنها و سپس به تعقيب گرگ مهاجم برود.

لکن در کمال تعجب، به دليل تيز هوشي خاص سياه سگ، وي متوجه نقشه حمله گرگ ها شده و لذا فقط به صورت نمايشي دو يا سه قدم به سمت گرگ مهاجم رفته و وقتي گرگ حالت عقب نشيني مي گيرد که چوپان و سگ را به دنبال خود بکشد، سياه سگ از تعقيب گرگ مذکور خود داري مي کند.

سياه سگ متوجه ميشود که چندين گرگ ديگر در کمين هستد، لذا در يک تدبير عجيب، در حالي که سعي مي کند به دور گله حرکت کرده و از پخش شدن گوسفندان و بزهاي گله به سمت هاي مختلف جلوگيري کند، به جاي حمله به هر گرگي که مشاهده ميشود، به نزديک ترين گرگي که امکان دسترسي و حمله قريب الوقوع به گله را دارد، حمله مي کند.

در اين حالت، به دليل قدرت بدني بسيار زياد، سياه سگ موفق مي شود در حين گردش به دور گله و جمع کردن آن، با چند گرگ نيز درگيري فيزيکي داشته باشد و دو يا سه عدد از گرگ ها را نيز با ضربه پنجه دست يا گاز گرفتن، به شدت زحمي مي نمايد.

با اين تدبير جنگي سياه سگ، در روزي که به دليل موقعيت مکاني نامناسب و نيز کيفيت حضور حداقل پنج گرگ درنده و برنامه شکار حساب شده آنها، امکان وقوع يک فاجعه براي گله فراهم بود، به دليل تيز هوشي و تدبير حفاظت از گله توسط سياه سگ، در آن حمله گرگ ها موفق به بردن هيچ گوسفندي نمي شوند و بعد از حدود نيم ساعت، جنگ گريز ميان گرگ ها با سياه سگ و محمد چوپان، ضمن مجروح شدن چند قلاده از آن حيوانات درنده، بدون کوچکترين خسارتي به گله، از محل دور ميشوند.

محمد چوپان نقل مي کرد که تا روزي که سياه سگ، به همراه گله هاي ايشان بوده است، حتي يک مورد هم، امکان شکار براي گرگ ها، فراهم نشده است. وي بعدها و زماني که سياه سگ مرده بود، وقتي خاطره فوق را نقل مي کرد، با حالتي حزين و اشک آلود، مي گفت که سياه سگ، نه يک حيوان و بلکه تو گوئي، يک انسان فهيم بوده است.

حرف شنوي مطلق

مسئله حرف شنوئي حيوانات از صاحب خود، يک امر مهم براي تربيت کنندگان حيوانات ميباشد. کما اينکه امروزه ترتبيت سگ هاي زنده ياب، مواد مخدر ياب يا حتي سگ هاي ويژه گله يا نظامي، در اين خصوص، مطالعات زيادي انجام شده است.

با توضيحات قبلي، مشخص است که اين مهم در مورد سياه سگ، به صورت يک استثناء مطرح بوده است. يعني آن حيوان، به طور عجيبي، متوجه منظور صاحب خود ميشده و طبق نقل قول محمد چوپان، کمتر زماني بوده است که کاري از سياه سگ خواسته شود و حيوان قادر به درک آن و يا اجراي آن نشده باشد.

شايد خاطره عجيب درگيري محمد چوپان با چند نفر الموتي، اين مهم را بهتر نشان دهد. وي نقل مي کند که در زمان گله داري در کوهستان هاي جر کوه سوهان، چندين بار، به صورت ناخواسته، گله خود را در مناطق کوهستاني الموت (در همسايگي سوهان طالقان) برده بود که مورد اعتراض الموتيان قرار مي گيرد. البته آنها نيز در مواردي گله هايشان را به کوه هاي سوهان آورده بودند که گويا در آخرين بار، منجر به نزاع و کتک کاري شده و چند نفر الموتي حتي زحمي نيز شده بودند.

لذا آنها منتظر فرصتي براي تلافي بودند تا اينکه محمد چوپان يک بار به تنهائي و به دور از ساير چوپانان، در منطقه بالاي بويه چال، به ناگهان خود را در محاصره چند نفر الموتي مي بيند.

آنها ابتدا به صورت عادي به سمت گله محمد چوپان مي روند. در اين حالت، سياه سگ، با شمه تيز خود، متوجه حالت خصمانه الموتيان شده و با حالت خشمناک و پارس کنان به سمت آنها مي رود تا امکان نزديک شدن به گله را نداشته باشند.

در اين زمان، الموتي ها، با صداي بلند به محمد چوپان مي گويند که سگ خود را ساکت کرده تا با وي صحبت و گفتگو کنند. محمد چوپان از سياه سگ مي خواهد که ساکت باشد. آنها به نزديکي وي رفته و بعد از مدتي، ابتدا بگومگوي ايشان بالا مي گيرد، بار ديگر سياه سگ که متوجه حالت نزاع و دعوي آنها مي گردد، با حالت حمله و پارس کنان به طرف الموتي ها مي رود.

در اين زمان يکي از الموتي ها با حالت تمسخر به محمد چوپان مي گويد که وي به دليل ترس از آنها، از سگ خود خواسته است که با آنها درگير شود و لذا پشت سگ گله اش، پنهان شده و از ترسش حاضر نيست مثل يک مرد، عمل نمايد.

اين گفته براي محمد چوپان گران مي آيد. زيرا وي يکي از قوي ترين مردان و ماهر ترين چوپانان روستاي سوهان بوده است. گفتني است که به طور طبيعي، انسان هاي کشاورز و دشت نشين از انسان هاي شهري، قوي تر هستند. به همين صورت، انسان هاي کوهستان نشين از انسان هاي دشت نشين، در وضعيت سختي بيشتري هستند. در اين ميان، چوپانان کوچ رو کوهستان، داراي سخت ترين زندگي بوده و به همان نسبت، انسان هاي بسيار قوي و سلحشور (مثل عشاير) هستند.

لذا وقتي الموتيان به محمد چوپان طعنه مي زنند، وي ناراحت شده و با صداي بلند از سياه سگ مي خواهد که در کار نزاع ميان آنها، دخالت نکند و به کناري برود. در اين هنگام سياه سگ مثل يک انسان حرف شنو، به طرفي رفته و روي زمين دراز کشيده و شاهد منظره دعوي ميان محمد چوپان و الموتيان ميشود.

سپس کار نزاع و دعوا بالا گرفته و طرفين با يکديگر در گير فيزيکي مي شوند. آنها با چوپ به همديگر حمله کرده و به يکديگر جراحاتي وارد مي نمايند و لکن بعد از مدتي جنگ مغلوبه شده و چند نفر الموتي موفق ميشوند که محمد چوپان را به زمين زده و در حالت حرکت دست جمعي به سمت چوپان زمين خورده، تلاش مي کنند تا با چوب دستي و غيره، وي را گوشتمالي سختي بدهند.

تا اين زمان، در حالي که سياه سگ، حتي شاهد دعوا و کتک خوردن صاحب خود است، لکن به دليل دستور داده شده، کوچکترين حرکتي نمي نمايد، تا اينکه محمد چوپان با درک خطر در پيش رو، جهت حفظ جان خود، به ناگهان از سياه سگ مي خواهد که: سياه، به آنها حمله کند و جلوي ايشان را بگير.

حسب گفته محمد چوپان در اين زمان، سياه سگ، از حالت نشسته و آرام خود، به يکباره تبديل به حالت تهاجمي و حمله به اولين الموتي شده و چنان با پنجه دو دست خود بر پشت وي زد، که نامبرده به صورت دمر و به شدت به زمين مي خورد. سپس با يک چرخش و پرش چند متري، به سراغ نفر ديگر رفته و آن فرد، بر زمين خورده و چوب از دستش رها ميشود.

سپس سياه سگ، با يک جهش و پرش بلند از يک سمت محمد چوپان به سمت ديگر وي، مثل يک گرگ دال (در گويش سوهاني عقاب) با پروازي بلند، خود را به سمت نفر سوم مهاجم رسانده و موجب زمين خوردن اين فرد ميشود. در تمام اين مدت، پارس و صداي رعد آسا و بلند سياه سگ، بسان پتکي آهنين بر سر مهاجمين وارد ميشود.

النهايه وقتي سياه سگ براي حمله به فرد چهارم آماده شده و موضع مي گيرد، در اين زمان، الموتيان با التماس از محمد چوپان مي خواهند که جلوي سگ را بگيرد. ايشان با عذر خواهي از وي و قبول اينکه به صورت ناخواسته وارد محل ايشان شده است، خاضعانه از او مي خواهند که سياه سگ به ايشان حمله نکند.

محمد چوپان نيز دو باره از سياه سگ مي خواهد که حمله نکند و حيوان نيز بلافاصله حرف صاحب خود را گوش کرده و از حمله به آنها دست بر مي دارد. اين واقعه موجب شهرت عجيب سياه سگ در ميان چوپانان و الموتيان محل مي شود که چطور يک سگ گله، تا اين اندازه حرف شنو و در عين حال تا اين اندازه حالت حمله و مبارزه و چالاکي دارد.

بعدها الموتيان براي محمد چوپان نقل ميکنند که آنها تجربه چندين بار درگيري با گرگ و ساير سگ هاي وحشي را داشته اند و حتي موفق شده اند مواردي از آن حيوانات را بکشند و لکن تا آن زمان، چنين سگ چالاکي نديده اند و به نظر ايشان، سياه سگ بر هر حيوان ديگري در منطقه، برتري داشته است

مسئوليت پذيري

زندگي چوپاني يک کار سخت است که وقتي به صورت کوچ رو باشد، به مراتب سخت تر است. يعني حالتي که چوپانان براي امکان چراي بهتر گله، در تابستان با کوچ به مناطق يلاق و بالاتر کوهستاني، در مکان هاي دور از روستا، مستقر ميشوند تا در زمستان و دو باره به مناطق گرمتر يا روستا، مراجعت شود. لذا کار سگ هاي گله، در هنگام کوچ به مراتب سخت تر بوده و امکان حمله گرگ ها در مناطق دور دست به نسبت مناطق نزديک روستا، بسيار بيشتر است.

جهت امکان سهولت کوچ موقتي، معمولا چوپانان کوچ رو، در وسط کوهستان، منطقه سنگ چيني را درست کرده و با زدن چادر، امکان اسکان اوليه همراهان نزديک خود را فراهم مي کنند و البته هر بار، گله را ممکن است در يک منطقه کوهستاني غير از محل چادرهاي خود، نگهداري کنند. در اين شرايط، به طور طبيعي سگ گله به همراه گله خواهد بود.

لکن خاطره عجيبي از سياه سگ، حکايت از مسئوليت پذيري بالاي اين حيوان مي نمايد. زيرا نقل است که يک شب، دختر بزرگ محمد چوپان (خدايشان هر دو نفر را بيامرزد و رحمت کند) براي ديدن پدر و مادر خود از روستاي سوهان به منطقه الهو چال، محل اسکان موقتي آنها مي رود. لکن در آن شب، قرار است که گله گوسفند با هدايت محمد چوپان در يک منطقه ديگر، باشد.

گويا در هنگام غروب، صداي گرگ ها از دور دست ها شنيده ميشود و لذا محمد چوپان براي حفاظت از اهل و عيال خود از سياه سگ مي خواهد که در کنار چادرها باشد و به همراه گله نرود و خودش به تنهائي وبه همراه گله به سمت محل مورد نظر حرکت مي نمايد

با آغاز شب، سياه سگ، که از يک طرف، حسب آموزش و غريزه سگ گله بودن، مي بايست هميشه به همراه گله و صاحب خود باشد و از طرف ديگر، حسب فرمان و درخواست صاحب خود، بايد در محل چادرها بماند، در وضعيت دشواري قرار مي گيرد

در آن شب، آن حيوان نجيب، کاري کارستان انجام مي دهد. به اين صورت که ابتدا مدتي در محل چادرها باقي مانده و در بلندي هاي اطراف، با صداي بسيار بلندتر از حد معمول، شروع به پارس کردن، مي نمايد، تا حضورش را به اهالي و ساير مهاجمين احتمالي ثابت نمايد. سپس با حرکت به سمت محل نگهداري گله و در بالاي بلندي هاي اطراف آن، حضور پيدا نموده و با صداي بسيار بلند به پارس کردن مشغول ميشود. و آنگاه بعد از مدتي دو باره به محل چادرها مراجعت نموده و با صداي بلند و پارس قوي شبانه خود، حضورش را در محل، به اطلاع چادرنشينان مير ساند

سپس و بار ديگر به محل گله رفته و به همان صورت، اعلام ميکند که در آنجا نيز حاضر است و اين عمل را تا صبح چندين بار و به نوبت و فاصله زماني منظمي انجام مي دهد. به نحوي که هر فرد غريبه يا حيوان مهاجمي چنين فکر مي کند که در هر دو محل چادرها و گله، لابد چندين سگ گله در حال نگهباني و پارس هستند. البه محمد چوپان در آغاز شب از دست حيوان ناراحت ميشود که چرا به حرف وي گوش نکرده و در محل چادرها باقي نمانده است.

لکن روز بعد که محمد چوپان و خانواده ايشان، اقدام عجيب سياه سگ را براي يکديگر تعريف مي کنند، حرکات حيوان در آن شب، موجب حيرت آنها ميشود. چطور يک حيوان که بايد يک وضعيت را تحمل کند، داراي آن چنان هوش و حس مسئوليت پذيري بالا است که به مدد غريزه خدادادي خود هر دو وظيفه بعهده را (هم وظيفه نگهداري از گله در منطقه خاص و هم نگباني از چادر اهل و عيال صاحب خود را) به آن نحو عجيب و به خوبي انجام مي دهد.

در مقابل پلنگ

يک بار وقتي از محمد چوپان سوال شد که آيا موقعيت يا زماني بوده است که سياه سگ، ناتوان شده باشد و يا جانوري موفق به شکست وي شده است يا خير، فقط يک مورد، ناکامي سياه سگ، آنهم در مقابل پلنگ، بعنوان سابقه بيان مي گردد.

اين واقعه زماني بوده است که گله گوسفندان جهت اطراق شبانه به منطقه کوهستاني چشمه حيدر، برده شده و در آنجا به صورت موقتي، ساکن ميگردند. در اين وضعيت چوپان در شکاف سنگ ها و با روشن کردن آتش، شب را به صبح رسانده و سگ گله نيز به صورت معمول ابتدا در کنار گله و سپس در کنار صاحب خود، استراحت مي نمايد. در آن شب، سياه سگ مدتي در کنار گله به گشت زني مشغول بوده و در ميانه شب به کنار محمد چوپان و در کنار آتش خاکستر شده وي، به استراحت مشغول ميشود.

در نزديکي هاي طلوع فجر، ناگهان همهه عجيبي در گله ايجاد ميشود. محمد چوپان به سرعت از خواب بلند شده و سعي مي کند که علت و منشاء صداي گله را پيدا کند. وي فکر مي کند شايد گرگي يا شخصي به گله نزديک شده باشد. لذا با صداي بلند سياه سگ را نيز صدا مي زند.

لکن با دقت بيشتر متوجه ميشود که در بالاي چشمه، سياه سگ در جلو گله و گوسفندان قرار دارد ولي از روبرو چيزي عجيب در حالت حرکت از لابلاي سنگ ها است. به ناگهان چهره يک پلنگ بزرگ نمايان ميشود. پلنگ ها بر خلاف گرگ ها، تمايلي به مجروح کردن تمامي گله را ندارند و اگر به گله اي حمله کنند، اولين گوسفند يا طعمه خود را گرفته و به ديگر حيوانات کاري ندارند

محمد چوپان نقل مي کند که وقتي پلنگ کاملا نزديک شد، به دليل وضعيت زماني که هنوز گله در خواب و استراحت بوده است، و از طرفي حرکت پلنگ که بسيار نرم و با آرامش به سمت گله مي آيد، موجب هراس و پراکندگي آنها نمي شود. لکن سياه سگ به دليل وظيفه نگهباني خود، هر چند به مقابل پلنگ مي رود و لکن براي اولين بار، با مشاهده پلنگ و توان بيشتر وي به نسبت سياه سگ، از حمله به مهاجم خود داري کرده و با نشان دادن دندان و پارس کردن، تلاش مي کند که پلنگ را وادار به عقب نشيني کند.

لکن قدرت و توان پلنگ از سياه سگ بيشتر است و وقتي پلنگ به گله و سياه سگ، نزديک ميشود با چند جهش بسيار بلند، از کنار سياه سگ عبور کرده و به اولين گوسفند گله حمله کرده و بعد از شکستن گردن گوسفند، وي را به دهان گرفته و از سنگ هاي کوهستاني به سمت بالاي کوه حرکت مي کند

حسب گفته محمد چوپان، اين صحنه، اولين و آخرين باري بوده است که سياه سگ، موفق به حفاظت کامل از گله نمي گردد. لکن در اين وضعيت نيز، اين حيوان نترس، از مقابل پلنگ و حمله وي، فرار نمي کند و لکن به دليل برتري جسماني پلنگ، قادر به جلوگيري از حمله وي نمي شود

قدرشناسي عجيب

گفته ميشود حيوانات حس قدرشناسي خوبي دارند و اين حس در خصوص سگها، کاملا درست و صحيح است. يعني اگر انسان به سگ يا حيواني، غذا بدهد، اين مسئله در خاطره حيوان تا سالها بعد باقي خواهد ماند و در هنگام ديدن آن فرد، حيوان سعي مي کند قدرشناسي خود را نشان دهد.



لکن اين مسئله در خصوص سياه سگ، به صورت عجيبي بروز و ظهور پيدا مي کند. دختر بزرگ محمد چوپان (خدايش هر دو نفر را رحمت کند) نقل مي کرد که قبل از ازدواج و در بسيار از وقتها، به خصوص شبها، غذاي سياه سگ (اغلب نان خشک) را وي آماده مي کرده است

در اين وضعيت، يعني دادن غذا به حيوان، اغلب مشاهده ميشود که حيوان با حرکات بدني و جست و خيز کنان و دم تکان دادن شديد، تشکر خود را از شخص غذا دهنده ابراز مي کند و البته در خاطر ذهني وي نيز اين مسئله، باقي خواهد ماند

تا اينکه، نامبرده ازدواج کرده و به تهران رفته و به دليل سختي مسافرت در آن دوران، تا چند سال، قادر به برگشت به روستا نمي گردد. سپس در حاليکه اولين فرزند پسر خود را به دنيا ميآورد براي ديدن پدر و مادر و نشان دادن نوه ايشان به آنها، به روستاي سوهان مراجعت مينمايد.

زمان مراجعت وي، گويا در هنگام غروب آفتاب بوده است که وقتي به نزديکي خانه محمد چوپان ميرسد با توجه به شيب زمين، در حاليکه برخي از اعضاي خانواده براي استقبان از وي و فرزند کوچک (نوه محمد چوپان) به بيرون خانه مي روند، به ناگهان صداي پارس سياه سگ از دور دست شنيده ميشود که با سرعت عجيبي از بالاي تپه هاي اطراف روستا در حال حرکت به سمت پائين است

سپس در حاليکه استقبال کنندگان علت اين سر و صداي عجيب سياه سگ را متوجه نشده و فکر مي کنند، شايد بابت درگيري حيوان با ديگر سگ ها يا جانوران است، در عرض چند ثانيه، سياه سگ مسير نسبتا طولاني و پرتگاه مانندي را طي کرده و با حالت عجيبي خود را به ميان گروه استقبال کننده و مهمانان رسانده و با فشار از ميان خانواده، خود را به دختر محمد چوپان مي رساند. در حالي که ايشان فرزند کوچکش را در بغل دارد.

در اين ميان، سياه سگ، جهت نشان دادن حس قدرشناسي از کسيکه سالها به او غذا داده و لکن چند سالي است که وي را نديده است، شروع به پارس با صداي ضعيف کرده و ضمن آنکه به شدت دم خود را تکان مي دهد، با سر و صورت خود را به پاي دختر محمد چوپان ميمالد و مانع حرکت وي ميشود. به نحوي که اطرافيان، با توجه به شيب منطقه و در دست داشتن فرزند خرد سال، براي ايشان احساس خطر مي کنند و سعي مي کنند حيوان را دور نمايند

لکن جديت سياه سگ در اين حرکات و ادامه چسبيدن به نامبرده و مانع حرکت ايشان شدن، موجب ميشود که آنها قادر به جدا کردن حيوان نشوند و البته با ديدن اين صحنه، احساسات جمع نيز با توجه به حرکات حيوان، جريحه دار شده و ضمن جاري شدن اشک در چشمان برخي، بقيه افراد به کناري نشسته تا بلکه حيوان اجازه حرکت را بدهد

سپس دختر محمد چوپان در کنار سياه سگ به زمين نشسته و سعي مي کند با نوازش روي سر و پيشاني حيوان، به او بفهماند که ايشان نيز از ديدن سياه سگ خوشحال شده است و سياه سگ را آرام نمايد. لذا بعد از چندين دقيقه، سرانجام حيوان با ابراز احساسات شديد خود، به شخصي که به او سالها غذا داده است، اندکي از وي جدا شده و اجازه حرکت به آنها داده ميشود تا به داخل خانه بروند.

در آن شب، دختر محمد چوپان مجددا به سياه سگ غذا مي دهد و حسب گفته ايشان، حرکات بسيار عجيب حيوان در آن شب که از شدت خوشحالي و ابراز احساسات، پرشهاي بلند مي نمايد و سپس به طور ناگهاني و با دم تکان دادن شديد و جهش به اطراف و برگشت ناگهاني، با اين حرکات عجيب و غير طبيعي، حيوان خوشحالي خود را از ديدار مجدد ايشان، اعلام مي نمايد. تمامي اين اعمال باعث ميشود که درک و شعور حيوان به نمايش درآيد و خاطره جالبي از شدت حس قدرشناسي سياه سگ، به اثبات برسد

مجروحيت و فوت سياه سگ

بعد از مدتي که سياه سگ، به عنوان يک سگ گله در منطقه، مشهور ميشود، برخي اشخاص تلاش مي کنند که اين حيوان استثنائي را از محمد چوپان خريداري نمايند. حتي ايشان نقل مي کرد، برخي افراد قيمت بسيار زيادي را نيز، پيشنهاد مي دادند.

وقتي به وي گفته شد که شما بهتر بود، سياه سگ را به قيمت بالا مي فروختيد و با قسمتي از پول آن، مي توانستيد چندين حيوان جوان يا توله سگ ديگر بخريد، وي با ناراحتي بيان مي داشت که در تمام عمر چوپاني خود، سگي به توانائي ها و به خصوص با ويژگي هاي عجيب اين حيوان نديده است و حاضر بوده که تمام هستي خود را بدهد و لکن از آن حيوان نجيب جدا نشود

به هر تقدير در حدود سالهاي 1350 شمسي، و گويا در هنگام پائيز که گله به سمت منطقه زيدشت در حرکت بود، شب هنگام مشاهده ميشود که سياه سگ، با پائي خونين به محل گله مراجعت مي کند. ظاهرا شکارچي يا اشخاصي که تفنگ داشته اند، به اشتباه با خرس يا به هر دليل ديگر، به طرف سياه سگ تيراندازي کرده و موجب جراحت شديد پاي حيوان شده اند. البته سياه سگ حتي بعد از آن حادثه، همچنان به محافظت از گله مشغول بوده است و لکن دو يا سه سال بعد، آن جانور افسانه اي فوت مي نمايد
صفحه اصلي

تمامي عكس ها و متون اين سايت، مشمول قوانين و رعايت حقوق معنوي مي باشد. هر گونه استفاده مجدد، فقط با اعلام منبع و آدرس سايت، مجاز مي باشد

All rights is reserved